p.16
فصل۱۵
می گفتم در الله متحیر باشم و از همه اوامر منقطع باشم که تحیر با تدارک راست نیاید چوالله مستغنی است همه عاشق و محب می خواهد و بس همه صور شرایع و معاملات و قطع خصومات و حدود و زواجر از بهر آنست تا پاره پاره محب الله شوم و چنان محب شوم که مرا از خوشی و ناخوشی خود خبر نباشد وقتی که اَلتَّحِیَّات می خوانم می خواهم تا همه آفرینها بالله بگویم و همچون عاشقان پیش معشوق خود صدهزار بیت می گویم و چون سُبْحَانَکَ می گویم می بینم که سُبْحَانَکَ در جمال الله متحیر شدنیست چنانک بر سوم نگاه داشتن کسی نپردازم و هیچ اندیشه دیگر نکنم جز
|