(version 2β)

Ma'arif

p.19
فصل۱۷

شب برخاستم نظر بادراکات خود می کردم دیدم که اِدراکاتم چون مرغان دست آموز بذات الله می رفت و پروبالشان می سوخت و اثر آن بدماغ و استخوانهای من می زد و سرو دندانم درد می گرفت و من بی سودای الله نمی شکیفتم و بدو نمی رسیدم چون صبح بمسجد آمدم امام قرآن آغاز کرد و از حور و قصور خواندن گرفت یعنی که الله می گوید اگر مرا دوست می دارید و دوستی خود را در اینها ظاهر کرده ام. غزل دوستی مرا از تخته پیشانی حور عین و آب زلال دل ببرید و مرا در چشمه نوشین اینها مشاهده کنید و دلبری مرا درینها مطالعه کنید بجمال ذات من نرسید بی اینها و درین جهان این خوشیها را سزای طبع و هوا آفریدم و دران جهان آن خوشیها را جزای رضا آفریدم تا هر دو جهان چهرها را بر یاد دوستی من می بینند
p.20
و این همه که درین جهانست رُخهای منست و آن همه که در آن جهانست جمالهای منست. پس دیدها بر صورتهای الله دارید و بدل در حقیقتها گردید چون قوه گیرید در آن مجالس از دیدن جمالهای خوبان و کنیزکان من آنگاه جمال من بتوانید دیدن. دل بروح الله دارید و چشم در صورها بجمال الله دارید. نظر در ادراک خود می کردم دیدم که ادراک در من نبود جای دیگر بود و آن آمدن ادراک و رفتن ادراک در ضبط و اختیار من نیست بازدیدم که آن ادراک منم پس مرا الله می آرد و می برد و هر زمانی گویی من بالله بر جفسیده ام. هرگاه که الله آمد مرا آورد و من صفت الله ام و هرگاه که الله رفت مرا برد وَ نَفخْتُ فِیْهِ مِنْ رُوْحِیْ a . اکنون من فارغ باشم از وجود و تغییر احوال خود چون من صفت الله ام در وقت اجل الله یکبارگی از من برود و در وقت خواب پارۀ برود و در وقت خیرگی من و غفلت من که چیزی معین نبود اندکی رود از من باز در وقت ادراک معیّن من همچنان باز الله چون ادراک نماید بمن مرا بسیار چیزها معلوم شود فَصَاعِداً. مثال آفتاب که ماه و ستارگان اتباع ویند چون غارب شود جهان ظلمت شود باز چون ستارگان و ماه بپاشند روشن تر بود باز چون اثر آفتاب بدید آید و بلند شود همچنین روشن تر شود همچنان من نیز در وقت عدم نیک مظلم باشم باز وقت خواب روشن تر شوم باز بوقت خیرگی روشن تر شوم باز بوقت ادراک معیّن خود دیگر روشن تر شوم باقبال الله هُدیً لِلْمُئقِیْنَ اَلّذِیْنَ یُؤْمِنُوْنَ بِالْغَیْبِ b گفتم ای الله من همگی ادراکم و ادراک را بر غیب بتو بربستم و بیادتو ادراک را صرف کردم وَیُقِیمُوْنَ الصَّلٰوة c . یعنی باقامت صلوة ادراک را بخضوغ بتو صرف کردم وَ مِمََّا رَزَقْنَا هُمْ یُنْفِقوْنَ d و ادراک را براه تو خرج کردم چون بهترین من ادراک است ای الله همه را مصروف بتو کردم زیرا که خون و ریم و گوشت حضرتت را نشاید. از الله الهام آمد که خون و رگ و پی ترا بمحل قبول نهادیم و عفو کردیم ببرکت انصراف ادراک تو بما که « انَّ اللهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِیْنَ » e درین بودم که زیَن قرآن
p.21
خواند ناظر معانی قرآن شدم و ناظر صنایع الله شدم اندیشه ام آمد که در جهان مینگرم رحمت و لطف و قهر و احسان و انعام الله را نظاره می کنم بمجرّد این تا چه شود و الله را ازین چه حکمت خیزد و ازین نظر مرا چه سود دارد. الله الهام داد که چون نظری کنی در جهان صفات ما کمال ما را بدانی و از نعمتهای من آرزو بری و هوست کند که از من بطلبی و خاضع من باشی و دوست دار من باشی و چون در مکاره نگری از عقوبت من ترسان شوی و بهیبت درِ کار من نگاه داری و این کارها مقرون برضای من باشد و آن کسی که در تجمل آسمانها و زمینهای من نظر نکند او مردود من باشد این را قهر کنم و آنرا بنوازم یکی را بر می آرم و یکی را فرو می آرم خافض باشم و رافع باشم و قهّار باشم و مذمّت آلهه پرستان و ستاره پرستان را می گویم تا همه را نظر بوجه کریم من باشد و اگر گوئی که این چه حکمت باشد که کریم کار از بهر این کند و حکیم این ورزد گویم خود حکمت جزین کدام را میدانی و کار از بهرچه کنند جز دوست را نواختن و دشمن را گداختن و تجمل خود را عرضه دادن و طالبانرا دوست داشتن و ناملتفتانرا مخذول گذاشتن باز می دیدم که این نظر من اشارت الله است و محض فعل الله است بازدیدم که نظرم چون بدماغ و سرم افتاد بوقت درد کردن گویی که الله دریشان می نگرد و همه اجزای من بر می خیزند و بتعظیم بخدمت الله می ایستند و بزاری و ناله می باشند و همچنین اگر نظرم بوقت شادمانی باجزای من می افتد می بینم که همه اجزای من عاشق وار برخیزند و خدمت الله می کنند و اغانی تسبیح بر زبان می گیرند و همچنین نظرم بهر جز وی از اجزای تن من و اجزای جهان که می افتد می بینم که زود بخدمت الله بتعظیم قیام می نمایند باز گفتم که بخود باز روم و هم از خود نگاه کنم یعنی از روح خود نگاه کنم تا ازو چه ادراک و چه صفت می خیزد و بچه پیوندد و چه آسیب می زند بروح من دیدم که حواس خمسه من از روح من چون پنج جوی می رفت شیر و انگبین و آب ومی و من دیدم که این همه از روح من بیرون می آمد باز نظر کردم که این روح من از کجا روان شده است با چندین شاخها دیدم که این همه از الله روان شده است و نظرهای خود را و روح خود را و خود را می بینم که همه از الله روان شده است و جمله روحهای خلقانرا می بینم با این شاخها همه از
p.22
الله روان شده است و جمله جمادات و نامیات و اختیارات و ارادات و قدرتها همه ازو روان شده است باز این همه را می بینم بنورالله و صفات الله و سبحانی الله و چگونگی الله روان شده است وَسِعَ کُرْسِیُّهُ f و می بینم همه جای کرسی حکم الله نهاده است و در همه چیزها حکم می کند و می بینم که پیوسته این صور را در آب حیوة می فرستد و الله اعلم.
pp. 20 - 22
a قرآن کریم، سورۀ ۱۵، آیۀ۲۹. b قرآن کریم، سورۀ ۲، آیۀ۳. c همان سوره و آیه. d همان سوره و آیه. e سورۀ ۹، آیۀ۱۱۱. f قرآن کریم سورۀ۲ آیۀ ۲۵۵