(version 2β)

Ma'arif

p.35
فصل۲۷

وَ اِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوْا لِآدَمَ a یعنی آدم دل زمین آمد و صاف عالم آمد و ازین قِبل آدم را صفی گفت اگر چه مقرّبان حواس خمس چون فرشتگان با جبرئیل عقل بر فلک سر و آسمان دماغ جا گرفته اند ولکن تبع اند مر دل را که واذقلنا للملائکة اسجدوالآدم. از گوشت دلی آفریدند و آنرا مرکز دل حقیقی کردند و بهر موضعی از اجزا چا کران روح بنشستند زیرا که جای شاه دگر باشد و جای سپاه سالار و لشگر دگر باشد و این دل با لشگر خود تا شرق و غرب می رود و نعمای الله را مشاهده می کند و می بیند و همه چیز او را معلوم می شود چنانک می گویند که دلت کجاست که اینجا نیست و چون معلوم شد همه چیز او را فرمان آید بجبرئیل عقل که بر او آید نَزَلَ بِهِ الرُّوْحُ الْاَمِیْنُ عَلَي قَلْبِکَ b اکنون آن دل که بمشرق و بمغرب رود و همه چیز را ببیند آن غیب باشد و جبرئیل غیب باشد لاجرم ایشان هم در آن عالم آشنا باشند.
p.36
اکنون هوش من جبرئیل وار در لوح محفوظ ساده نظر میکند تا چه نقش بدید آید و سر رشته کدام مصلحت ظاهر شود می بیند و پیغام فرشتگان حواس می رساند تا مسابقت نمایند بتنفیذ آن کار. نی نی سرایچۀ دنیایی کالبد را مدّ بران عقل و هوش آفریده است تا هر خللی که بدید آید آنرا عمارت می کنند و متقاضیان گرسنگی و تشنگی را بفرستند که خلل بدید آمده است تا حواس در کار آید و دست افزار را در کار آرد بآب و خاک نان و نان خورش آخر این شهوتها و این مزهای چشم وگوش و دماغ را و همه ذوقها را که بر گوشهای خوان کالبد آدمی نهاده اند این آشها را مدّبران ملایکه از سرای بهشت دست بدست کرده اند و این آشها را می فرستند و دو فرشته بر هر خوان تن ایستاده اند و محافظت می کنند مر این ادب و ترتیب را برین مایده، حوران از بهشت بر منظرها آمدند و نظاره می کنند تا ببینند که برین مایده کیست که با ادبست و ثنا می گوید و شکر می کند و کیست [ که ] سفیهست و غارت کننده است و بر فال 1 ریزنده است و دست در کاسه کسی دیگر کننده است و این چه عجب است اگر تو در خانه خود خاشا کی را غایب بینی و در خانه را گشاده یابی گویی که این را که برد و آنرا که آورد عجب خس و خاشا کی خانه ترا کسی می باید تا بیارد و ببرد. ملک آسمان و زمین و چندین خلقان و احوال ایشان کم از خاشا کی خانه تو آمد که آنرا کسی نباید که چیزها بیارد و ببرد تو چندین نام می نهی برین تدبیر خود را و تصرّف خود را و قدرت خود را پس چرا در معنی خانۀ جهانرا و تدبیر عالم را قادری و صانعی و حکیمی نگویی و حاضر ندانی او را این حکیم و این قادر مراتب نیکان و بدنرا بدید می کند و می نماید پس چنان کن که دل تو و ضمیر تو بپرد و احوال جهان مشاهده کند از بیرون سوی کالبد و باز در سینه رود و ویرا باعث باشد تا بدان موضع رود اگر نه غوّاصان بودندی در دریای سما و ارض نشان چرخ و بروج و طباع که دادی که زُوِیَتْ لِیَ الْاَرْضُ فَرَأَیُتُ مَشَارِقَهَا وَ مَغَارِبَهَا 2 وَ کَدلِکَ نُرِیْ اِبْرَاهِیْمَ مَلَکُوْتَ السّمٰواتِ وَالْارْضِ c و عیسی بطارم چهارم قرار گرفت
p.37
و ادریس تدریس را بفرادیس برد ولیکن چو اغلب انبیا را علیهم السّلام عالمی که بیرون چرخ است خوشتر آمد فرمان آمد [ که ] همه ازان بیان کنید یعنی چو آن سرای بقا آمد از بهر فنا کرا نکند اکنون چیزی کنید تا خلاص یابید از زیر چرخ گردان و گردش از روزگار شما محو گردد و قرار یابید بدار القرار و دارالسّلام و الله اعلم.
pp. 35 - 36
a قرآن کریم، سورۀ ۲، آیۀ۳۴. b سورۀ ۲۶، آیۀ۱۹۳ و ۱۹۴. ۱ (۱) بر خاک. ظ. ۲ (۲) حدیث نبوی است. c قرآن کریم، سورۀ ۶، آیۀ ۷۰.