(version 2β)

Ma'arif

p.37
فصل۲۸

وَ اَوْحَیْنَا اِلَي اُمِّ مُوْسَی اَنْ اَرْضِعِیْهِ a همچو موسی کسی باید تا اهل مر شیر طیّب را که بوقت اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ b بود هر که اهل بود ازان خطاب و شراب مستطاب بمذاق او رسانیدند تا با چیزی دیگر نیامیخت همچون رود نیل در حق بنی اسرائیل آب بود و در حق قبطی خون بود یعنی این خطاب الست بربکم چون آبی بود که نقش حقایق خطوط مکتوب ایشان بپرده غیب نهان بود آب این خطاب بدیشان رسید نقش نکرت و معرفت ایشان بدید آمد چون باران که بر زمین زند هر نباتی در خور خود در جنبش آید اگرچه زیان همه نباتها از یک شکل است از خرما بُن [ و ] گندم همچنانک خواب یکی می نمود امّا بر تفاوت بود همچنان بلیها نیز بر تفاوت بدید آمد بمادر موسی وحی آمد که موسی را در آب و آتش انداز و مترس لَاتَخَافِيْ وَ لَاتَحْزَنِیْ c که آب و آتش هر دو بنده من اند فرمان بردار اکنون ای مؤمن خاک هم فرمان بردارست همچنان چشم و گوش در وی انداز و مترس ما در مرگ بسلامت بتو باز رسانیم اِنَّا رَادُّوْهُ اِلَیْکِ d بعد از پرورش بسیار اکنون آب چو فرمان بردارتر از آتش آمد لاجرم چون تیغ آمد بر سر آتش یعنی هر چند که آبرا براندازی ببالا باز آب بپستی فرَو می آید و هماره روی بر خاک دارد امّا آتش چاکرِ مرتبه جوی است عبادت آتش قیام است و عبادت آب سجودست و سجود افضل است بر قیام پس آب چو عابد ترست حیات چیزها را در وی نهیم خاک نیز همچون بندۀ
p.38
مدهوش است سر بزانوی حیرت برده خبرش نیست از حرکات و سکنات عالم بسان صوفی کامل که چون و جدی بر وی غالب شود اشارتی کند بحرکت در عضوی از اعضاء و آن عبارت از زلزله است باش تا در سماع اسرافیلی بیکبارگی در رقص آید تار و پود خرقه وجودش بر قرار نماند وَ اَذِ نَتْ لِرَبِّهَا وَ حُقَّتْ e اگر نه خاک هوشیارستی اسرار خود را از دَیِ دیوانه چرا نگاه داشتنی و دامن خود را از وی چرا در کشیدی و اگرنه یارشناسستی در روی بهار چرا خندیدی و حاصل خود را چرا بر وی عرضه داردی جهان چون چاکریست که پیچان و لرزانست در فرمان او، با چون و چراش کاری نیست اکنون ای آدمی در و دیوار کالبد ترا بر سبیل عاریت نام زد روح تو کردند تا بیان و سخنان روح ترا در می یابد و در فرمان برداری تقصیری روا نمی دارد پس در و دیوار جهان که ملک حقیقی است مرالله را چگونه فرمان او را در نیابد و از وی آگاه نباشد و چگونه قَامَتِ السَّمٰواتُ وَ الْارْضُ بِأَمْرِاللهِ نباشد. چو کوشکها در بهشت فرمان بردار بهشتیان باشند و آگاه از احوال ایشان باشند و این چه عجب آید که از الله جهان را آگهی باشد آگهی کوه طور را از بهر آن آشکارا کردند تا اسرار دل همه را بشناسی همچنان فرمان برداری زمین را دانستی ازان آسمان را هم بدان که اِذَا السَّمَاءِ انْشَقَّتْ f یعنی سینه صدفْ آسمان را شکافتند و در رها از وی بیرون آوردند و آگاهیش دادند همچنان فلک سرت را آگاهی داد بر برج زحل شنوایی و بر برج مشتری بینائی و عطارد گویایی و بر برج مرّیخ لمس و پنج حواس چون پنج ستاره است. این همه را آگاهی داد از حال روح تو چرا ایشان را آگاهی ندهد از خود و هر ستاره چرا مدرکه نباشد چنانک بدین پنج حس تدبیر کالبد می کنند بپنج ستاره تدبیر جهان می کنند تا چنین استخوانهای جبال و پشت و پهلوی زمین بر قرار می باشد و الله اعلم.
pp. 37 - 38
a سورۀ ۲۸، آیۀ ۷ b سورۀ ۷، آیۀ ۱۷۲. c همان سوره و آیه. d همان سوره و آیه. e قرآن کریم، سورۀ ۸۴، آیۀ ۲. f سورۀ ۸۴، آیۀ ۱.