p.42
فصل٣١
سؤال کرد یکی که اگر از گناهان که کرده ام استغفار کنم عجب آن گناه از من برخیزد. گفتم که تو در خود نظر کن که الله آن گناه را از تو برداشت یا نه معنی این آنست که هرگاه از آن که کردۀ و استغفار کردی اگر دیدی که آن خصلت اول که گناه کردی از دل تو پاک شد و از تو برفت که دگر گرد آن نگردی و آن گرانی و سیاهی آن از دل تو برخاست بدان که الله ترا آمرزید از آن گناه و اگر همچنان دل تو بآن گناه است و گرانی و سیاهی آن باتست بدانک ترا نیامرزیده است. نشان آمرزیش آنست که دل تو رقّتی یابد و آرامی یابد بطاعت و دلت نفور شود از معصیت و اگر اندکی پریشانی معصیت بر جای باشد و یا سیاه دلی اندکی مانده باشد اندک عتاب الله هنوز با تو باقی باشد و این ازبهر آنست تا بدانی که الله ترا باستغفار آمرزید هرگاه ببینی که عقوبت گرفتگی را از روح تو برداشت و ترا کشوفی یا راحتی داد و اوصاف ناخوش را از روح تو برداشت ترا آمرزیده بود اگرچه مجرمان در عالم بسی هستند اما بر حضرت الله شفیعان رحیم دل هم بسی هستند از پیران ضعیف دل شکسته که روی بتجرید و تفرید آورده اند و زهّاد و عبّاد انفاس میشمرند و برمصلّلها نشسته اند ایشان [را] چون نظر بمجرمان می افتد بمرحمت نگاه میکنند و از تقدیر الله عاجزشان
|