(version 2β)

Ma'arif

p.51
فصل٣۸

مَا اَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ الله وَ مَا اَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَ اَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُوْلاً وَکَفٰی بِالله شَهِیْداً a گفتم همه رنجهای آدمی از آنست که یک کار را امیری نداده باشد و دگر کارها رعیّت و تَبع آن یک کار نداشته باشد تا همه فدای آن یک کار باشند و آن یک کار که امیری را شاید آن کارست که جان از بهر آن کار باید و چاکر آن کار باید بودن اکنون بیا تا ببینیم که چه چیز پیش نهاده است و ترا کرامی کند که چندین دست افراز را در آن ببازی این کالبد ما که چون تل بر فست اندک اندک جمع گشته است و این وجود شده است باری ببین این وجود را در کدام راه در گداز می آید چندین اجزای وجود را و تدبیر و مصالح جمع شده را که چون لشکریست جمع کرده نبینی که در کدام مصاف بجنگ میافکنی آخر کشتی وجود و کالبدِ عمدِ مادرین گرداب افتاده است چندین جهدی نکنیم که یک طرف راه کنیم و بیرون رویم پیش از آنک غرقه شود این کشتی وجود بیا تا این نفسهای حواس را و درمهای گل برگ انفاس را نثار کنیم یا چون موش را مانی که زر جمع میکنی و از کنج بیرون میآوری و پهن میکنی و بر زبر آن می غلطی باز هم آنرا بکنج باز میبری آخر تو چندین سلاح جمع میکنی از دشنۀ حشم و سپر حلم و تاج
p.52
عُلوّ و نیزۀ تدبیر هیچ ازینها را در موضع او صرف نمیکنی تو درین خانقاه قالب این سلاح شوری میکنی چرا روزی نبرد نیایی و در راه 1 کرا کند جنگی نکنی تا ظفر یابی یا کشته شوی از دریای هوای محبّت آب این کلمات بحوض گوش تو فرومیآید تا تو در کار آیی اکنون معنی از تو همچون آبیست که بوقت بیداری از دلت بیرون میروژد و در تنت پراکنده میشود و از چشمۀ پنج حواس توروان میشود و بوقت خواب آن آب فرو میرود و بموضع دیگر بیرون میآید و باز بوقت اجل فروتر میرود بدریای خود باز میرسد تا بزیر عرش یا بثری اگر آب از رگِ کژوشور باشد در خواب همان کژوشور باشد و در وقت بیداری همان کژوشور باشد و اگر تلخ باشد همان تلخ باشد و اگر خوش و شیرین باشد همان خوش و شیرین باشد و چون بمیرد بهمان رگِ خود باز رود همچنانک درسنگها رگهاست از لعل و یاقوت و زر و نقره و سرب و نمک و نفط و سیماب امّا چون تو راست باشی در خواب و بیداری هیچ تفاوت نکند از بهر این معنی است که نَوْمُ الْعَالِمِ عِبَادَةٌ یعنی آب ادرا کت چون از چشمه سار دماغت تیره برآید در خواب هم تیره باشد راست نبیند زیرا که از دریای سودا موج زند و در مشرعهای سینها در میآید ای الله از آسیب آن موج مارا نگاه دار، چون تو شب بپاکی و بطهارت خفتی همه شب در عبادت باشی چون تو ظاهر پاک داری پاره پاره باطن و دل تو پاک شود از سوداهای فاسد و روح تو در خواب بهواها و صحراهای خوش رود و تن درست شود و قوّتی گیرد و تخمهای انفاس تو چون گندمی کومی 2 آکنده باشد و چون بیدار شوی آن تخم را بهر کسی که بکاری همه سنبل طاعت و خیری بدید آید و اگر نا پاک خفتی تخم انفاس سستی پذیرد دیوک زده و مغز خورده و پوست مانده و چون بیداری شوی بر سنبل نفست چندان دیو نشسته باشد و می خورد تا ازو چیزی نروید و الله اعلم.
pp. 51 - 52
a قرآن کریم، سورۀ ۴، آیۀ۷۹. ۱ _ظ: راهی که. ۲ _د: کوهی.