(version 2β)

Ma'arif

p.52
فصل٣۹

وَهُوَالَّذِيْ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِبَاساً a گفتم ای آدمی جهدی کن تا از التباس بیرون آیی آخر از خاک پلیتۀ کالبدت را و از آب روغن او ساختند و
p.53
هر دو را ترکیب کردند و آذر کی از نور علّیین که روح است در وی گرانیدند چندان جهدی بکن که همه کالبد تو نور گردد چنانک آن آتش پلیته و روغن را بسوزاند و نور گرداند امّا آن نور سازوار باشد چنانک کرم پیله اگرچه وَرَخْج مینماید امّا یک ریزه لعاب او را ابریشم گردانیدند همچنان چون کالبد تو نور گردد همه اجزای تو ابریشم شود و حریر شود باز لباس شب را اگرچه تاریک نماییم ولکن روشنایی ازوی بیرون آریم از تلّ مشک شب که تل ریگ روان را ماند ببین که چگونه شکوفه روز میرویانیم باش تا از تل خاک گورستان تو شکوفۀ قیامت و حشر را ببینی که چگونه بدید آریم چنانک سیاهی دیده ات که دل لاله را ماند و سپیدیش که نرگس را ماند چنانک روز گرد شب بود سپیدی چشم که گرد سیاهی چشم است بآن ماند بر تل تنت این چنین شکوفه پدید آوردیم تا شکوفۀ جهانرا نظاره میکند امّا راحت در سیاهی نهادیم و سپید را معطّل از راحت کردیم همچنان نخست پردۀ شب را فرو گذاریم و راحت را در عالم مشاهده بدیشان رسانیم باز چون لباس شب را بگسترانند شب هندوش 1 را بفرستیم تا آیینه حقیقت را از زنگار رنج بزداید و بغلاف کالبدها بازآرد امّا صوفیان و مخلصان حقایق ترک آن لباس گویند و بزاویۀ روند از عالم غیب و بعبادت مشغول شوند وَالْنَّوْمَ سُبَاتاً b ماه و آفتاب و ستارگان حواس را از افلاک سر ایشان فرو ریختیم و کالبدها را بر عرصۀ جهان چون گل تر بینداختیم آنگاه این ندا در دادیم که لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ c ملوک که حافظ بلاد الله اند کجا شدند سلاطین که ناصر عبادالله اند در چه کاراند ارباب عقل و کیاست چه تدبیر می سازند ببین که همه را بی کار کردیم و جهان باقی ماند ما را که وَ لِلّهِ مِیْرَاثُ السَّمٰواتِ وَ الْاَرْضِ d باد می وزانیم و نبات می رویانیم و آب میرانیم یکان یکان متعبّدان و مستغفران باسحار ادریس وارجواب میگویند لِلّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ c اکنون این متقاضیان سهل و لطیف را پیش پیش
p.54
می فرستند 2 و حقوق تعظیم می طلبد تا اگر در اینجا مماطله رود موکل قوی حال قیامت را فرستد تا نفخ اسرافیل چون نفس صبحدم پدید آید و همه زنده گرداند که وَ جَعَلَ النَّهَارَ نُشُوْراً e وَ اَرْسَلَ الرِّیَاحَ بُشْراً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ. f نیز ریاح روح را وزان کرده است تا مبشّر راحت آن جهانی باشد ساقی باد را ببینی که در آمده باشد و و مجلس را می آراید و اشتران ابر را پراز شراب آب کرده ایم و بمحبوسان عالم میفرستیم تا تازه شوند و هیچ ثقل و نجاست در ایشان نباشد چون این مردگان را بادی و ابری باشد و موکّلان فرشتگان بسبب آن ایشانرا زنده می گرداند عجب ابری و بادی و فرشتگان دیگر ندارد تا همه اختیارات مرده را زنده گرداند. یوسف علیه السلام در چاه میگفت که آنکس که رحِم را بر من رحم داد چاه را بر من رحیم تواند کردن. همچنانک یوسف را از راه چاه بملک رسانید و نزد یعقوب رسانید اطفال مسلمانان را از راه لحد بپادشاهی بهشت می رساند و مادر و پدر را بوی رساند والله اعلم.
pp. 52 - 54
a قرآن کریم، سورۀ ۲۵، آیۀ۴۷. ۱ _ظ: هندووش. b قرآن کریم، سورۀ ۲۵، آیۀ۴۷. c سورۀ ۴۰، آیۀ۱۶. d سورۀ ۳، آیۀ۱۸۰. ۲ _ظ: می فرستد e قرآن کریم، سورۀ ۲۵، آیۀ۴۷. f همان سورۀ، آیۀ۴۸.