(version 2β)

Ma'arif

p.105
فصل ٧١

قَالَ النَّبِیُّ عَلَیْهِ السَّلَامُ کَمَا تَعِیْشُوْنَ فَکَذٰ لِکَ تَمُوْ تُوْنَ فَکَذٰلِکَ تُحْشَرَوْنَ چنانک دانها از بهشت منعقد کردند از هوا و طراوت و سبزۀ آنرا بجهان فرستادند درزمین که در رود عمل بر شاکلۀ خود کند سبز و شاخ شاخ شود که من شاخ بوده ام انگله شده ام باز با همان هنر از عرصۀ جهان سربرزند آدمیان نیز متضاعف الاحوال سر برزنند اگر خار باشند خارواگر گل باشند گل و اگر سیبستان 1 باشد سیبستان وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیْهَا مَعَایِشنَ a از عین عرصۀ خاک تیره شما را تَرَهای این خاک تیره و غبارهأ دُردانه میخورانیم و ریشه ریشه سبز میگردانیم باز او را گره می زنیم همچون انگلۀ گریبان و زه یکتایی و آن پنبه هر چند که نخست ریشه ریشه است باز ببین که چگونه پنبه دانه و انگله میکنند آنرا و آن ریشه ریشۀ مدد از غبار و هوا و آفتاب میگیرد همچنانکه این دانها منعقد میشود ازین آثار و از آثار بهشت و بران وجه صفت میگیرد بازهم بران وجه شاخ و بال می زند ببین که این حبّۀ دل تو از چه آثار منعقد میشود هم بران وصف در زمین تن تو عمل کند و شاخها بران وصف از جوارح و اجزای تو سر بیرون کند از خیر و شر و تا قالب تو برچه اوصاف منعقد شده باشد از خیر و شر چون فرو
p.106
ریزد هم بران وصف بر خیزد باز هر ازین جزو تو قابلست بسیار آثار را از سر پستان گوشت سوراخکها کردند و از آنجا شیر بیرون آوردند چنانک از انامل رسول علیه [السّلام] آب بیرون آوردند و از اجزای سیاهی چشم نور بیرون آوردند اگر همه اجزای خاک را بهشت گرداند چه عجب و یا اگر همه اجزای تن را روح گرداند چه عجب باز زبان منارها در جهان از بهربیان صدق قَالَ رَسُوْلُ الله است علیه السلام از گزافه مشنو کلمات وی را و هر روز پنج وقت جماعت از بهر آنست که این پنج وقت چون پنج جوی حکمتست و صواب کارست یعنی هرچه دیو در تو پریشان کرده باشد تو در آن پنج وقت بسامان کنی تا ثواب تو مضاعف شود و روح تو مضاعف شود و ادراک تو بغیب بسته شود و مقصد ترا معیّن کند و اقامت صلوة که سفر راه آخرتست آغاز کنی و یُوُتُوْنَ الزَّکٰوةَ b وفقراءِ این راه را توشه بدهی تاباتو رفیقی کنند که اَلرَّفِیْقُ ثُمَّ الطَّرِیْق آخر سمع و بصر که دراید از بهر آنست تا تمییز کنید که اهل دین کیست تا با او جمع شوید اِنَ السَمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أوْلَئکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُوْلاً c یعنی بپرسند که اینها را درچه استعمال کردی که دین را و اهل دین را نشناختی واینها را از بهر اقالت تمیز و معرفت داده بودیم اکنون جهد باید کرد تا آن معنی را حاصل کنی که کار تو بدان قدر گیرد و قیمت گیرد و آن محبت و حضور است و اخلاص و تمیز است والله اعلم.
pp. 105 - 106
١ . ظ : سپستان. a . قرآن کریم، سورۀ ٧، آیۀ ١٠. b . قرآن کریم، سورۀ ٥، آیۀ ٥٥. c . سورۀ ١٧، آیۀ ٣٦.