(version 2β)

Ma'arif

p.106
فصل ٧٢

بِسمِ الله الرَّحْمٰنِ الرَّحِیْمِ میخواندم گفتم که بحرمت بسم الله و بنام و آوازۀ بسم الله اجزای عالم و ابعاض عالم ارزاق از اسباب می ستانند چو الله خودرا رحمن و رحیم میفرماید از بهر آن میفرماید تا بسیار امیدها بدارید باسم الله امّاشما درین مقدّمه دنیا سخت شده اید و رنج می بینید و همه مقدمات را فراموش کرده اید همچون خس که در دریا باز بهر جایی 1 تعلّق میکند باز چون آب اورا آسیب زند از آن موضع بیندازدش
p.107
ای تو در آسمان و زمین بوده و همه را فراموش کرده برین سفرۀ آسمان نگر بقرصهای ستارگان و کاکی ماه در میانه برکند و ره شعر هوا و مدّ بران فرشتگان که ذات شریفان 2 را ننگ آید از شربت هوا این لقمه را بدهان خاک میرسانند و حیوانات چون رگهای مختلف و چون چشم و سپیدی وی و گوش و بینی همه مدد میگیرند لاجرم هر حیوان درخور خود غذا میگیرد و هر رگی درسنگها از یاقوت و لعل و زر و نقره درخور اهلیّت خود غذا میگیرند حضرتی که آش آسمان بدل سنگ میرساند اگر آش رحمت باجزای خاکی تو رساند چه عجب تو این الاغ تیز تک را نگر که تازیانۀ برق دردست گرفته است و بانگ رعد می زند و سحاب بی کار را از کنارهای جزایر و کوهها جمع میکند تا آب کشند و گل کاری کنند و این خَزینۀ 3 دنیا را معمور دارند همچنان لطایف صنع خود را در گوشت پارۀ دل بشر نقش فرمود تا بران منوال کار جهانرا راست آرند تو نقشی و صورتی در خانۀ خود نکنی مگر از بهرِ زِه و احسنت کنی پس چه می پنداری که الله این چندین صور را نه از بهر حمد و ثنا کند ترا اگر خانۀ باشد و تو زیر دستانرا نگویی که این را بکنید و آنرا نکنید گویند مگر این خم است و یا در و دیوار است که اورا سخن نیست ببین تو این صفت را بحکیم قادر چگونه روا میداری عجب اورا حکم و امر و نهی نباشد اِنّا عَرَضْنَا الْاَمَانَةَ a شما سرور باشید برین شرط زیرا که شما تشنۀ آب شهوات و مزها میباشید چو از بیابان عدم بر آمده ایت از آن بخورید که اِنّ اللهَ مُبْتَلِیْکُمْ بِنَهَرِ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّیْ وَمَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَانَّهُ مِنِّیْ اِلّا مَنْ اَغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلّا قَلِیْلاً مِنْهُمْ b شما را دوستدار نفس آفرینم و بفرمایم که نفس را دشمن دارید پنج در حِسّ خمستان بمعاینه با این جهانتان گشاده کنم تا که مصلح این حال باشید باز در تاریک عقل را بحکم استدلال راه دهیم و بفرمایم که ترک این معیّن کنید و راه استدلال گیرید همه چیزها این صورت امانت را نیارستند
p.108
برداشتن و آدمی برداشت با زانو و میانگاه و گردن و فرمان آمد که ای امانت در گردنش لازم باش اِنَّهُ کَانَ ظَلُوْماً جَهُوْلاً c یعنی که چنین باری نفیس و با خطر برداشته است و در پایان اگر سودی کند چنان ملکی که بهشت است بدست آرد و اگر زیان کند بچنان عقوتی که دوزخست برسد باچنین امانت مُغفّل زیستن و بی کار باشیدن ظلومی باشد و جهولی باشد در حق خود بحال چنین امانتی این بیان از بهر آنست تا سرسری نباشید در کاردین با چنین امانتی والله اعلم.
pp. 106 - 108
١ . ظ : جانبی سعدی فرماید: غلام همّت آنم که پای بند کسی است بجانبی متعلّق شد از هزار برست ٢ . ظ : شریفشان. ٣ . اصل : خریبه. a . قرآن کریم، سورۀ ٣٣، آیۀ ٧٢. b . سورۀ ٢، آیۀ ٢٤٩. c . قرآن کریم، سورۀ ٣٣، آیۀ ٧٢.