(version 2β)

Ma'arif

p.110
فصل ٧۶

مؤذن از برون بانگ میگوید ما از اندرون بانگ میگوییم مر عشق جملۀ حیوانات را و مزۀ ایشانرا و همه شهوتها و خوشیها را از شهوات آدمیان و پریان و دیوان و پاکیهای ملائکه و راحتهای ایشان و جمال حورا و عَینا و می بینم که هرازین جزو من قابل است مرین مزها را از الله از انک هر جزو من ازین مزها افزون تر می بیند
p.111
در الله لاالی نهایه در عین این زمان، و این مزها را از الله می یابد و خوش میشود و آن دگرها را نیز چشم میدارد اگر نه هر جزو من عاقل و دریابنده استی چرا بوقت قضای شهوت همه اجزای من خوش میشود و یا بوقت نظر بجمالی چرا راحتی می یابد و یا بوقت تفکّر و غمی چرا همه پژمرده میشوند اکنون ای درهای غمها و سوداها همه فربه از الله اید وای اجزای من همه عاشق زار الله اید و از عشق الله همه فرمان بردارید بطوع و رغبت بی هیچ تدبیری لاالی نهایه اگر اجزای همه عالم از آسمان و زمین بدین روش اند در معرفت الله از روی تسخیر که جزو ادراک منست خود من راه راست گرفته ام تا بخوشیها رسم و راه من دارم و اگر اجزای عالم برین شکل نیست می باید دانست که هر جزو عالم را الله عالمی داده است که بیکدیگر تعلّق ندارد و من تنها گانه عالمی گرفته ام و خوش میگذرانم و این عالم را خوشتر از عالم ظاهر می بینم آخر اینک چندین کسان رغبت می کنند بحالت من و مرا رغبتی نیست بحالت ایشان معلوم می شود که الله مرا عالمی خوشتر از عالم ایشان داده است والله اعلم.
_