(version 2β)

Ma'arif

p.116
فصل ٨١

وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلّاً کَثِبْراً a گفتم این دنیا همه را 1 مستهلک کرد و این سحّارۀ شیطان بصدهزار غرور مهرهای دل پیشنیانرا بهر شیوه از حُقۀ سینهایشان ربود شما کجا بر آیید با او شما بگرد پیشنیان در نرسید این پایان آبۀ دنیاست که بشما رسید بدین خوشی است تا سرابه اش چگونه بوده باشد از هر نباتی اوّلش سودمند و خوش باشد اکنون شاد مشوید بهر لقمه که بشما در آید که آن لقمه شما را استوار میکند تا رنج آن لقمه بکشید این آیت را میخواند 2 که ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ b گفتم شما مسافرید و خود را مقیمان میدارید از آنک نظرتان جز بدفع بلای حالی نیست و صحّت حالی نیست نه صحتتان خواهد ماندن و نه این بلا از شما دفع خواهد شدن این همه قرینان تو مسافرند از فکر و زبان و همه احوالهات چون همه در رفتن اند و تو با ایشان قرینی چگونه است که تو می نروی این محال باشد ای احوال پیشین ات گذشته و احوال دیگرت نیامده تو چه فن می زنی اگر سفر نکردۀ چرا میگویی که فلان وقت چنین کرده بودیم و در فلان مرغزار و باغ بودیم همه از در
p.117
گذشته خبر میدهی موکّلان گورستان آمده اند تا ترا بگورستان برند چون ترا آنجا برند مردگی گویند چون ایشان بنزد تو آیند پژمردگی گویند ثم من نطفة تو آن اندک بودی بسیارت کرد تو خوار بودی عزیزت کرد اگر خاک ترا بدان جهان کسی کند چه عیب باشد تو مگو که من متنعّمم گندگی را با من چه کار که اصلت گنده است ثمّ من علقة آن رنگ سپید را سرخ گردانیدیم و از آب سرخ رویت بر انگیختیم اگر از خاکت سیاه روی برانگیزند چه عجب هر کار که تو در جهان از بهر مرادی و شهوتی بکنی هم از آن وجه بر تو رنجی مستولی شود که ترا از ورزش آن پشیمان کند و ترا معلوم شود که آن راه راه رنج بوده باشد و بصورت خوشی نموده باشد پس راه رضای الله آنست که هرگز از آن پشیمانی نیست خواه گو رنج باش خواه آسایش چندین کس را بمرتبه رسانیدند و درمهای خبر را از کیسه حواس او بیرون کردند تا تو ازین مصادره بترسی و تخم خبر را در زمین بی خبری نیندازی همه پیش نهاد تو چون زمین است تو چه دانی که از زمین چه بیرون آید صدهزار کید مختلف بیرون می آید. اکنون نظر را بسیار در زمین خشک بی مرادی و نومیدی منه که نظرها چون روز نهاست بر هر کدام معنی که گشاده کنی نظر را هم از آن معنی در آید در نظر والله عالم.
p. 116
١ . اصل : همه. ٢ . د : میخواندند. a . قرآن کریم، سورۀ ٣٦، آیۀ ٦٢. b . سورۀ ٢٢، آیۀ ٥.