(version 2β)

Ma'arif

p.122
فصل ٨۶

اَیَعِدُ کُمْ اَنَّکُمْ اِذَامِتُّمْ وَکُنْتُمْ تُرَاباً وَعِظَاماً اَنَّکُمْ مُخْرَ جُوْنَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لِمَاتُوْ عَدُوَنَ a خلق دو صنف اند یکی می گوید که ترتیب مصالح خود را همه من میکنم چو من رفتم که باشد که کار مرا سرانجامی دهد و مرا مزۀ بخشد گرم و تیز در خود در آمده باشد و نخواهد تا هیچ مزۀ ازوی فوت شود و آن صنف دیگر مأیوس مانده باشد که مرا بار دیگر که مزه دهد آن یکی همه کار را بخود حواله می کند و این دیگر خود مدبّری نگوید که هست. آری چون جویبار رگهاش را ترتیب میکردند ای عجب او آنچنان برسر آن بود تا آب را روان کند سگان طباع را که تعلیم صید کردن مزه میدادند او در آن تعلیم هیچ شریک بود شکار کردن قضا و قدر شاهین و باز حواس را تعلیم شکار کردنِ مدرکات می کردند تو آنجا مشارالیه بودی مایدۀ جهان را که آراستگی میدادند مر قدوم ترا تو آنجا بر سر بودی دُرَر فوا که را و حربر خُضَر را که ازبر و بناگوش خاک بیرون می کنند تو آنجا هیچ حامی و حافظی بودی آنجا که زال خاک که ز سرمای ایّام عجوزه عجوز گشته است ما آنرا جوان و تر و تازۀ نو عروس میگردانیم و بپیرایها مزیّن و موشّح می گردانیم در آن عطایا بگو که تو کجایی. اکنون فایده نیکو از دانش است و تباهی از نادانی است و همچنین دان صحّت تن را و سقم تن را و صحّت دل را و سقم دل را باز بی ادبی اثر نادانی است و با ادب بودن اثر دانش است اگر تو پیش کسی بی ادبی کنی و گویی معذور دار که ندانستم اگر قبول کنند ترا نزنند و لیکن بر نادانی تو خلعت ندهند و وقتی بود که معذورت ندارند و از بهشت دل حریر میل و رغبت را بخدمتگار باادب دهند و محرومی بی ادب را دهند والله اعلم با لصواب والیه المرجع والمآب.
p.123
ثم الکتاب المعارف (کذا) الجلد الاوّل فی اواسط ربیع الاخر سنة اربع و تسعین و تسعماه الهجریة النبویة کتبه الفقیر الحقیر المذنب المحتاج الی رحمة الله تعالی درویش مصطفی بن محمد بن احمد القنوی عفاعنهم العافی. رحم الله من نظر فیه ودعالکاتبه ولجمیع المسلمین والمسلمات. آمین 1 .
pp. 122 - 123
a . قرآن کریم، سورۀ ٢٣، آیۀ ٣٥ و ٣٦. ١ . پایان نسخۀ (د) ثم اکتاب المعارف (کذا) فی اوایل شهر صفر المظفر واجب (کذا) سنه ستة و خمسین و تسعمائه هجرة نبویه کتبه الفقیر الحقیر خداداد المولوی القونوی احسن الله عواقبه.