p.127
فصل ٨٧
بِسْمِ الله الرَّحْمٰنِ الرَّحِیْم
یادم آمد که وَهُوَ مَعَکُمْ (ایْنَمَا کُنْتُمْ.
a
) گفتم باید که ببینم جز سمع و بصر و عقل و ادراک و اختیار و حیوة و علم و قدرت خود نمی دیدم و درینها نظرکردم تار و پود اینها را وقتی کم [و] وقتی بیش می یافتم و وقتی ناقص و وقتی کامل می یافتم و هماره متغیّر و منفسخ و منعزم
1
می یافتم گفتم [که] این معانی از آن من نیست و دردست من نیست که اگر از آن من بودی پیوسته کامل داشتمی اکنون از آن کسی دیگر آمد و آن الله باشد پس علم و حیوة الله بمن پیوسته باشد اکنون در اوصاف و معانی خود نظر کنم الله را دیده باشم و او مونس من باشد و همه تدبیر و رأی من کلمات الله باشد اکنون من دو قسم آمدم یکی اجزای باخبر و آن الله است که او را می بینم و قسم دیگر آن اجزای بی خبر و جمادی که آن را الله بلطف و کرم پرورده است و می پروراند اکنون ادراکات در همه خلقان از آنِ الله باشد والله با ایشان باشد اکنون در الله می نگرم و می زارم و می نالم که رحمتت و افردار و مرا بهشت ادراکات خوش می ده گویی از الله با هر کسی پارهاستی در یکی بیشتر و در یکی کمتر آن جزو کلان تر از الله، الله آن جز و خرد تر میشود تا اورا در آن لحظه محو میکند و از خود میستاند اکنون هر حالت کسی که بحالت کسی دیگر مغلوب میشود آن غالب الله میشود این عداوت در میان آدمیان و حیوانات گویی از بهر آنست که تدبیر در هر ذاتی اجرای الله است و همۀ اجزاء با یکدیگر مونس چون بیکدیگر می رسند و یکدیگر را می شناسند آن کمتر محو میشود در آن کلانتر و در پای وی می افتد و در کنارش میگیرد و یکی میشود لاَجرم آن ذات در پای آن ذات دیگر می افتد و سجده می کند آن سجدۀ عارفانست و آن هستی و خویشتن بینی و تکبّر چون پردۀ است در میان اجزای تدبیر الله، عداوت آنست که بسبب آن پرده بیکدیگر نمیرسند دنیا آن خویشتن بینی
|
p.128
آمد که مُبْغَضِ الله است که اجزای الله را نمی ماند تا بیکدیگر پیوندد (والله عالم).
|
p. 127
١
. ظ : منصرم.
a
. قرآن کریم، سورۀ ٥٧، آیۀ ٤.
|