(version 2β)

Ma'arif

p.129
فصل ٩٠

چون الله بنده را شایسته مقام قرب گرداند و او را شراب لطف ابد بچشاند ظاهر و باطنش را از ریا و نفاق صافی کند محبّت اغیار را در باطن وی گنجایی نماند مشاهِد لطف خفی گردد بچشم عبرت در حقیقت کون نظاره می کند از مصنوع با صانع می نگرد و از مقدور بقادر می رسد آنگاه از مصنوعات ملول گردد و بمحبّت صانع مشغول گردد دنیا را خطر نماند عقبی را بر خاطر او گذر نماند غذای او ذکر محبوب گردد تنش در هیجان شوق معبود [می] نازد دل در محبّت محبوب می گدازد نه روی اعراض نه سامان اعتراض چون بمیرد حواس ظاهرش از دور فلک بیرون آید کلّ اعضاش از حرکت طبیعیش ممتنع گردد این همه تغیّر ظاهر را بود و لیکن باطن از شوق و محبّت پر بود اَمْوَاتٌ عَنْدَ الْخَلْقِ اَحْیَأُ عِنْدَ الرَّبِّ.
(حرام دارم با مردمان سخن گفتن و چون حدیث تو آید سخن دراز کنم)
p.130
اکنون ای الله این معانی را با جواهر من جفت گردان تا عاشق و معشوق بیک جای باشند و بکسی دیگر محتاج نباشند یعنی عین این معانی را چو مشاهده می کنم [گوئی دیدار معشوقۀ حقیقی را مشاهده می کنم] والله این معانی را چون عروس آراسته بر زبر جواهر من فرو می آرد و جواهر مرا با رحمت و شفقت میگرداند با معانی (والله اعلم).
_