(version 2β)

Ma'arif

p.144
فصل ١٠١

گفتم لا حول بسیار گو تا عاشق علیّ العظیم شوی آنگاه کلمۀ چو از تردّد بسیار شود علم شود و عشق شود چنانک کلمۀ بی تکرار از زبان و دلت بیفتد و بتکرار لازم زبان و دل شود و از حدّ نسیان بیرون آید چنانک سنگ بتکرار تابش خورشید عقیق می شود کلمه با تردّد بتکرار علم شود و عشق شود و در عشق الله رنج نماند 1 علم آنست که از یقین است و یقین آنست که عشق است و عشق آنست که از رسوایی بی خبر است پس علم الله عشق است که هیچ بی کار نیست و هیچ رنجش نیست کُلُّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأنٍ a اگر گویند که عشق چیست و یا بر چه چیزست گویم بدانک چندین هزار انبیاء علیهم السلام تن خود در عشق سرها درباختند 2 هر که چگونگی طلبد از عشق بی مزه شود هر که بحث کند از عشق و محبّت هرگز آن مزه نیابد که میان عاشق و معشوق بود اکنون برو استعانت طلب از الله که علم این جهانی از تو برود تا علم الله که عشق است ترا معلوم شود و مزۀ آن بیابی و مشاهده کنی بی آن که کسی بیان کند اکنون آنجا که مزۀ مشاهده بر جان زند و از جان بر دل زند و از دل بر نفس زند و از
p.145
نفس بر تن زند و از تن بر زبان زند تا از زبان بیان آید چه مزه و چه نور مانده باشد اگر چه آن مزه از پرتو حسن الله است که بر اینها می زند همچنانک جان بر تن زند اکنون خود را بر الله می زن و می سای که ای الله مرا خوشی و مزه تو ده که همه خوشیها و مزه ها از تو بیرون می آید گویی این همه صورتهای خوب صورت الله است که محسوس می شود 3 خوشی ها و مزه ها همه از صورت الله است نه از حقیقت الله است که غیب است چنانک روح آدمی را تعریف می کند بصورت قالب پس علم الله را که عشق است بی آنک الله را صورتی [کنی محالست همچنان دید الله بی آنکه الله را صورتی] نهی محال است چو آن صورت در علم و عشق بالله رواست این صورت در دیدن الله هم رواست صَلِّ کانّکَ تراه تَجّلٰی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ b از آنک تعریف چیزی از الله مر بندۀ را جز در صورتی محال باشد و اگر معنی هستیّت الله تصور کنی صورت نبندد بی ضرب چگونگی پس آن کیفیّت تصور باید کرد تا وجود الله گفته باشی (والله اعلم).
pp. 144 - 145
١ . ن : نمی ماند. ٢ . ن : باختند. a . قرآن کریم، سورۀ ٥٥، آیۀ ٢٩ . ٣ . ص : می آید. b . قرآن کریم، سورۀ ٧، آیۀ ١٤٣ .