(version 2β)

Ma'arif

p.150
فصل ١٠٦

گفتم هر که خوار تن باشد عزیز دل و عزیز دین باشد و هر که عزیز تن باشد خوار دین و خوار دل باشد چو عزیز تن باشی هر آینه خوار دل و غمگین دل باشی که دو عمارت جمع نشود عمارت تن و عمارت جان و دل اگر مراقب دل و جان باشی حال حواس و تن [بر تو فراموش شود راحت نصیب روحست و مذلت نصیب خاک تن] تو نامتناسب کاری کردۀ مذلّت بروح بردۀ و راحت نصیب تن کردۀ البتّه هر دو راحت جمع نشود اگر عمارت گور تن کنی و چتر چون گنبد بر سر وی بر افرازی در لحد سینه ات پراز عقوبت باشد یعنی آنکس که عزیز تن بود غذایش رسانند که ذُقْ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزِیْزُ الْکَرِیْمُ a و خوار تنی دیگر هست که نظر او (بطبع 1 ) در آن کار باشد که خوار باشد بتن چنانک خضوع و خشوع و زاری کردن و روی بر خاک نهادن در نماز اینچنین خوار تن از نظر بتعظیم الله حاصل شود که بزرگی الله مر ترا غلبه کند و خوار و خوار تن شوی که آن معنی 2 عبودیّت بود و این خوار تنی را کسی تحمّل کند که اعتقاد آخرت دارد که او را عزّت تن در آخرت حاصل شود اگر فضل الله کسی را دست نگیرد و راه ننماید که او چنین خوار تنی را تحمّل کند ابدالآ باد 3 در آن آتش بماند که عزّت تن خود بیند و در اندرون خود هرچه از متاع راحت و ذوق گرد کرده بود همه سوخته شود اکنون در بند عزّت تن مباش تا الله ترا بر زبر اینچنین دریای آتش نگاه دارد و در بهشت راحت دارد و در عین بهشت راحت باشی و آتش دوزخ بی مرادی را بتو ننماید (والله اعلم).
p. 150
١ . ص : ندارد. ٢ . ص : که معنی وی. ٣ . ص : ابد الابد. a . قرآن کریم، سورۀ ٤٤، آیۀ ٤٩.