(version 2β)

Ma'arif

p.56
فصل ٤١

اِنَّ الذّیْنَ کَفَرُوْا وَ یَصُدُّوْنَ عَنْ سَبِیْلِ اللهِ a . ای یمنعون عن طاعة الله. وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِیْ جَعلْنَاهُ لِلنَّاسِ a . خلقناه و بیّناه للنّاس کلّهم، لم نخصّ به بعضا دون بعض سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیْهِ وَالْبَادِ a . سواء فی تعظیم حرمته و قضاء النّسک فیه الحاضر و الذّی یاتیه من البلاد. احوال هر کسی را سبب سعادت وی گردانیده اند و سبب خذلان وی گردانیده اند هم درین جهان و هم در آن جهان. چنانک آن سید بامداد دو کلمه دعا از سرشکستگی گفت همه چیزیش دادند پس مبدأ حالت نظراست و تمامش آنست که در هر دو جهان آشکارا شود آنچنان که در بار گاهی بانگ بر آید و کوکویی در افتد که فلان کس نام زد سیاست است یعنی آن نظر اوّل که ببدی میکند کسی آن نیز همچنانست که بانگ و کوکو میکنند و آن نظر فعل تست و منظور فیه فعل تو نیست و این فعل ترا سبب جزای تو گردانیده اند و اگر ناگاه نظر تو بر بدی افتد ترا بدان نگیرند که اَلنَّظْرَةُ الْآوْلٰي لَکَ وَ الثَّانِیَةُ عَلَیْکَ امّا اگر نظر بمداومت کنی که فعل تست بر تو بگیرند اکنون چون نظر بد کردی آن کو کوییست که ترا نام زد عقوبتی کردند حالی، و از اثر آن نام زد بر دلت تیرگی بیفتد همچون شکل دل تنگی اگر همان حالت در تو باشد بآخر ابر شود و پژمردگی در تن تو و درین تو بدید آید و پوست تو دگرگون گردد و آن حالت باقی ماند و تن تو در بدیها خوکند و دل سیاه شدن گیرد همچنین تا بدر مرگ ظُلُمَاتُ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ b حجاب بر حجاب
p.57
و پلاس بر پلاس شود و این حالتها پیش از مرگ باختیار تو چنین گردد و بعد از مرگ بحکم خاصیت این پلاس محسوس شود و چون بمنکر رسد گرز شود و در گور قرین تو شود و در عرصات زنجیر و در دوزخ نار شود و اگر چنانک نظر کردی ببدی و نامزد عقوبت شدی امّا پشیمانیت آمد از آن نظر از اندرون بارگاه احبّه ملایکه و عقل [ و] تمییز جمع شدند و ترا تلقین کنند بر عذر خواستن بجمله کلمات عاجزانه و بیچارگانه چنانک بآدم که ِفَتَلَقّیٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ c رَبّنَا ظَلَمْنَا d تا آن نام زد عقوبت را و آن گفت و گوی را از تو دور کنند و آن تیرگی را از روی دل تو ببرند و همچنین اگر آن حالت و آن نظر تا عمل کردن بی اعتقادانه انجامیده باشد و لباسهای سیاه زیر یکدیگر بر دل تو پوشانیده باشند باز نیکوگویان و عذر خواهان پیش از غرغرۀ مرگ در میانه آیند و ترا آزاد کنند ولکن بدان قدر بدنامی فاش گشته باشی و بی مراد مانده باشی و از پایگاه افتاده باشی باز اگر خواهی تابسر آن منصب باز آیی دیر باشد اکنون چو معلوم شد که همین حالت نیک را خلعت مردم گردانیده اند و همین حالت بد را خذلان و عقوبت وی گردانیده اند و آن دو حالت گردان است و منشأ او از دو درگاه نهادن است یکی درگاه آرزو و هوا و یکی درگاه فرمان طلبی و رضای الله هرگاه بدان درگاه رفتی نامزد خلعت باشد ترا و اگر گردان میباشی نامزد و خلعت تو گردان میباشد تا پایان بریکی نامزد مفرد 1 مانی و آن مؤکّد شود بمرگ یعنی یا بر آویختند ترا یا زود منشور اَلّا تَخَافُواْ وَلَا تَحْزَنُوأ e نبشتند ترا والله اعلم.
pp. 56 - 57
a قرآن کریم، سورۀ ۲۲، آیۀ۲۵. b سورۀ ۲۴، آیۀ۴٠. c قرآن کریم، سورۀ ۲، آیۀ۳۷. d سورۀ ۷، آیۀ۲۳. ۱ _ظ: مقرّر (بقاف و دو را، در کتاب) نیز خوانده میشود. e سورۀ ۴١، آیۀ۳٠.