(version 2β)

Ma'arif

p.60
فصل ۴۴

مِنَ الْمُؤْمِنِیْنَ رِجَالٌ صَدقُوْا a گفتم که بیم دل کژرو و دروغگوی باشد و صادق مرد راست رو و راستگو باشد مِنْ قَضَي نَحْبَهُ b قضای نحب خود کردند و درِ حلق از کلید تیغ گشادند و بعضی گرویدگان منتظر میباشند تا هم بدان طریق بآخرت روند اکنون ای جمع در خود نظر کنید که چه چیز را منتظر میباشید خِتَامُهُ مِسْکٌ b یعنی اهل بهشت طبع لطیف دارند و با همت باشند شراب با مهر خورند دست و پا بزده و نیم خورده نخورند پس هیچ دون همّت راه آخرت نرود، تا بحالتی نباشد که ملک جهانش بچشم نیاید او راه آخرت نگیرد، آن گلخنی باشد
p.61
که در میان چنین گلخن تن پر حدث میل بشراب خوردن کند مؤمنان را گفتند دریغ باشد که در تغار سگان آب دهیم اندک مزه در نعمتها و شرابهای جهان از آخرت نهادیم از برای نشانی دوستان و حسرت دشمنان که دوستان استوار میکنند راه معرفت و احسان ما را امّا آلایش ناخوشی و تلخی و پلیدی با این مزه یاد کردیم از آنک نصیب سگان است شما که درین جهان از گِلیت رخساره چو گُل دارید آنها که در بهشت از گل رویند دانی رخسارشان چگونه باشد. اِنّا اَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ c یعنی همه چیزرا ما میدهیم از خوشیها و خوبیها امید همه بمن آرید اگر شهوتتان بمرده است شهوتتان دهیم و اگر آرزو را نمیدانید که چگونه باشد آرزوتان دهیم و اگر عشق را نمیدانید عشقتان دهیم. چندین آژنگ نا امیدی را در پیشانی مه آرید آن چوب خشک اگرچه آژنگ نا امیدیها پرده بر پرده بر پوست او افتاده است امّا چون فصل بهار میآید تازگی اش میدهیم بر لوح آلوده جسمت که در رحم مادر بود نقش آرزوها را بقلم تقدیر ثبت کردیم اگر تخته سینه ات محو شود بار دیگر توانیم ثبت کردن و اگرچه تخته را بشویند بار دیگر استاد تواند نبشتن اگرچه عقیق سنگ است ولیکن او را قابل نقش گردانیده ایم. اکنون تا ابد این آب حیوة آرزوها را پایان نیست و انبیاء علیهم السّلام بدیدند که آب حیوة آرزوها که الله دهد آنرا پایاب نیست و کرانه نیست و زبر آن آرزوها آرزوی دیگر و حیوة دیگر هست لاالی نهایه و خَالِدِیْنَ فِیْهَاابَداً d عبارت ازان حالت آمد اکنون قرار بران شد که چون من مرد آخرتی ام و ملک آن جهان میطلبم و پادشاه آن جهانم از خلقان نیندیشم و غیظ و غضب ایشان را بدل خود راه ندهم والله اعلم.
pp. 60 - 61
a سورۀ ۳۳، آیۀ۲۳. b سورۀ ۸۳، آیۀ۲۶. c قرآن کریم، سورۀ ۱۰۸، آیۀ۱. d سورۀ ۴، آیۀ۱۲۲.