(version 2β)

Ma'arif

p.65
فصل ۴۸

موّفق پرسید که که رجب چه باشد و یا رجب را اصمّ چرا گفت گفتم رجب درخت گل صد برگست اما رجب بسر زبان تو چون ربابک کلکین است که بدست بچگانست مردی دهقان چون در بندکشت و درود باشد قدر زمین خوش را بداند امّا مردی که در آن کار که کشت و درود است چیزی نداند او را چه زمین شوره و چه زمین خوش مردی هواشناس باید تا فرق کند میان هواها و معتدل را از غیر معتدل جدا کند برلب دریا بار نظّاره گیان نشسته باشند و غوّاصان سنگ و دُر برمی آرند تفاوت بنزد ایشان سهل نماید اما بازرگانانی که از دور دست آمده باشند آن تفاوت دُرها را میدانند و خوششان میآید صدف که قطرۀ آب میگیرد در آنجا خداوند حالِ آن آب را میگرداند تا دُر میشود پرده گیان با جمال باید که آسیب آن دُر چون با گوش و بنا گوش ایشان باشد قدر آن در بدانند و جمال خود را بقیمت کامله بفروشند اکنون اصل آب هواست چون آب را تنک ترکنی هوا گردد دلیل بر آنک چون آب را بجوشانی هوا گردد و بچشم ننماید گویی که نیست شده چون آبی را در میگرداند و هوا میگرداند اگر هوای نَفَس تسبیح ترا بطبع و رغبت بگیرد و حور عین کند و یا بدست فرشته باز دهد تا آن در ثمین حوران عین گردد چه عجب باشد اکنون تعظیم کنید باری را درین ماه تا شما را شفیع باشد چنانک سوار بتازد گرد از سم اسب وی انگیخته شود و چون چادر در یکدیگر بافته شود سوارعزم شفاعت چون بتازد از صحن سینه گرد چون غبار هوا و باد برخیزد و در یکدیگر چون زنجیر دربافته شود و آن عبارت از شفاعت آید و اگر این هوای رجب متسلسل شود بقوّت باد بر تقطیع خاص و شفاعت میکند بودِ آن چه عجب باشد هر کسی را از بادهای هوا بر تقطیع خاص پردۀ داده اند تا عبارت او
p.66
گردد و هر یکی از عبارت یکدیگر را ندانند وَ لٰکِنْ [لَا] تَفْقَهُوُنَ تَسْبِیْحَهُمُ a و اگر چنگ کوژپشت فلک که تارهای هوای او در دامن زمین بسته است اگر زخمۀ بادی بران زند و او در آواز آید چه عجب که در آن آواز نواخها 1 و معنیها باشد اکنون این ماه رجب را اصّم از بهر آن گفت که تو کرباشی درین ماه یعنی در باغ درونت را باز مَنِه تا میوهات را غارت نکنند و تا بادهای مشاغل خارها و خاشاکها و خسکها نیارد و بر زبر سبزۀ خوش دلی تو و گلستان نفس تو نپاشد تا هر گامی که بنهی خسته نگردی تو خود گل را و آب حیوة را که بی خاشاک و خارست در خود نمی بینی چون خاشاک را باد بروی آب حیات طیّبه افکند بعد از آن از آن آب بجز خس بدست تو نیاید زنهار تا بوستان نفس را نیک نگاه داری تا راحت آن بتو بماند اگر کسی در آید و همچون زمستان پی کوب کند ترا چه حاصل آید اکنون تو اینچنین زمستانی را بر روی ربیع طبع خویش فرو گذاشتۀ اثر خوشی آنرا چه گونه یابی پس روزه دار که روزه جوی را پاک کردنست تا آب زلال رِقّت در آنجا روان شود و سبزۀ خلدبرین را از وی مددی باشد آخر آب را از زیر عرش بجهان میرسانند و این آب را ازینجا بزیر عرش میرسانند خَتَمَ اللهُ عَلٰی قُلُوْبِهِمْ b امّا ختم بر دل چون ژنگ است بر روی آینه هرگاه که آیینه را بزیر خاک کردی لاجرم الله اثر زنگار و ختم بر آنجا بدید آرد و هرگاه صیقل بر آنجای نهی و صیقل زنی الله آن زنگار را از وی زایل گرداند تو آیینه دل را که در وی صد هزار صورت صاحب جمالان آخرت مینماید بزیر خاک سوداهای خاکدان دنیا فرو بردی لاجرم سزای آنرا زنگار طبع و ختم برآنجا نهاد هر کاری را الله سزایی و اثری در خور وی نهاده است چون کاری کردی بسزای اثر آن رسیدی والله اعلم.
p. 66
a قرآن کریم، سورۀ ۱۷، آیۀ۴۴. ۱ _ظ: نواختها. b سورۀ ۲، آیۀ۷.