(version 2β)

Ma'arif

p.66
فصل ۴۹

گفته ای دوستان جمع باشید با خود تا عقل و روح دیگرتان بدید آید نبینی چون اجزای تو پراکنده بود او را نه عقل بود و نه روحی بود و نه خوشی بود و نه
p.67
راحتی بود چون فراهم آمدند الله ببرکت جمعیّت مرایشانرا عقل داد و روح داد نبینی که هر چه نیکانند در دنیا یکی بودند و چون بدان جهان رفتند باز همه جمع اند که اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلٰامُ عَلَیْنَا وَ عَليَ عِبَادِاللهِ الصَّالِحِیْنَ گویی که نیکان همان صفات نیکویی اند از جمال و قدس و عقل و تواضع و غیره دلیل بر آنک اگر این صفات می برود همان اجزای خاک میماند و جماد و مرده میباشد و بوجود اینها از نیکان میباشند و هر ازین صفت نیکویی گویی که قایم میشود بصفت الله لاجرم نیکان باقیند ببقای الله، مقرون کرد تحیّات لله را با عباد صالحین که عباد صالحین از صفات نیکانست و صفات نیکان رحمت است و او ملحق و مغلوب گشته بر حمانی الله است پس هرگاه که خواهی با نیکان باشی با الله باش و خصوصیت دوستی ایشان مغلوب بر حیمی الله است و همّتهای نیکان قایم بصفت ملکی است که لَهُ الْمُلْکُ a اذا اردت ان تنظرالی همم الصالحین فانظرالی الملک القدیر الازلی الزینة والجمال و میل طباعهم و تعشقهم من صفات الصالحین قایم بصفة الله و هو القدوسیة القدوس و التعجّبات من الجمال و المحبّات من صفات الصالحین تابعة لصفة السبوحیّة فاذا اردت ان تنظرالیهم فانظر الی السبّوح اِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِیْنَ اَتَّقَوْا وَالَّذیْنَ هُمْ مُحْسنُوْنَ b و تحقیق المعیّة فی الاتحاد الظاهر من الساذجیّة والاخلاق الرضیّة و طهارة الصدور و طیب النفس من صفات الصالحین ثمّ جملة صفات الصالحین المغلوب بصفات الله گویی الله همان صفات است که یاد کرده شد و این صفات روح آدمی مغلوب بدانست و این معانی روشن تر بگفتار لَا اِلٰهَ غَیْرُکَ میشود یعنی ای الله خوشیهای هر دو جهان بجز از تو از کسی دیگر حاصل نشود و هست شدن بعد از نیستی بجز از تو از کسی دیگر نباشد پس ذکرالله میکن برین وجه که ای الله آن شکر مرمحبّانرا در خدمت خود تو دادۀ و این عشقها و مزها تو میدهی و مقصود از نان و غذاها خوشی است و مصاحبت صاحب جمالان و مزه در جمالها و مقاصد
p.68
این همه صور در هر دو جهان مر بنده را آن گرمی و عشق و رغبت و محبّت آمد پس مقصود از صور احسان الله آن گرمی و عشق و رغبت و محبّت دادن آمد از الله و وجود بنده آن گرمیست و عشق است و محبّت است و مزه است و هر کرا آن مزه و رغبت و محبّت و عشق بیشتر وجود او قوی تر پس بنده همین همّت و رغبت و محبّت و مزه و عشق آمد و بس و الله همین همّت بخش و مزه بخش و محبّت بخش آمد و بس و دگرها همه صور است و بس بلافایده اکنون ذکرالله می کن و این و الهی میطلب از الله که ای الله از راه می و سماع و شاهد سکر چگونه می بخشی و از راه ملک گرفتن همّت و رغبت و جان بازی چگونه می بخشی که تا پنجاه فرسنگ را پیش دشمن باز میروند و آن پا بستگی و رقت با فرزند چگونه میدهی و انبیا و اولیا را شکر چگونه دادی و این همه در تو هست ای الله و از تو است ای الله و در هر جزو از اجزای کالبدم ازین مزها و رقتها نشانی نهادۀ که این اجزای من از بی مزگی نرسته باشد و اگر در هر جزو از اجزای من این نشانی را ننهادۀ من چگونه پی بر دمی اینها را اکنون هر جزو من طالب کمال همان نشانی است که در وی نهادۀ و تو همانُ معطی کمال آن نشانی اگر صورت نیستی آن کمال مرا این نشانی ندادی مرا چون نفس عاشقانه ملائکه را پیش آمد که لَا یَعْصُوْنَ اللهَ مَا اَمرَهُمْ c لاجرم خاص تر آمدند و بهشت ایشان همان عشق آمد. نورالدین را میگفتم روزه مدار که ضعیف چون روزه دارد از پای درافتد و چون ازپای درافتد عتاب آید همچنانک والی چاکر خود را قلعۀ داده باشد که اینجا بنشین و با اعدای من جنگ میکن او قلعه را رها کند و بگریزد و بنزد خداوند گار خود رود عتاب آید که چرا حصار را ماندی و چرا نپاییدی تا من ترا باز خواندمی اکنون کالبدها همچون قلعه هاست بر سرحد کفر شیاطین تا اکنون گرد آن گشت میکردی اکنون ده چندان کن اکنون که سلاح تو سلاح صلاح شد است قلعۀ کالبد را اکنون قوی استوار کن.
p.69
سؤال کرد دین با دنیا چگونه جمع شود گفتم هرگاه که این قوة تو دینی شد این قلعۀ کالبد تو هم دینی شد دنیاوی نماند والله اعلم.
pp. 67 - 68
a قرآن کریم، سورۀ ۳۵، آیۀ۱۳. b سورۀ ۱۶، آیۀ۱۲۸. c قرآن کریم، سورۀ ۶۶، آیۀ۶.