p.82
فصل ۵۵
فخر رازی و زین کیشی و خورزمشاه را و چندین مبتدع دیگر بودند گفتم شما صد هزار دلهای با راحت را و شکوفها و دولتها را رها کرده اید
1
و درین دو سه تاریکی گریخته اید و چندین معجزات و براهین را مانده اید و بنزد دو سه خیال رفته اید این چندین روشنایی آن مدد نکرد که این دو سه تاریکی عالم را بر شما تاریک دارد و این غلبه از بهر آنست که نفس غالب است و شما را بی کار میدارد و سعی میکند ببدی و چون بی کار باشید همه بدی کرده شود و تاریک و وسوسه و خیال و سوداهای فاسد و ضلالت بدید آید از آنک عقل غریبست و نفس در مملکت خودست و آن مملکت از آن شیاطین است و این دنیاست که ماحضرست و حجابست از دَرِ غیب و نزد عاقلان این دنیا حاجتی
2
است بر درغیب.
|
p.83
و امّا قسم نیکویی همین سعی کردنست بنیکویی و آلت نیکوی آنست که تا با یار نیک ننشینی
3
وجد نکنی و مراقب احوال خود نباشی نغزی و نیکویی پدید نیاید از آنک این جهانیست که خار وحشیش بی سعی تو روید و همه بیابانها و صحراها پرشود. اما گلزار و درختان میوه دار بی سعی تو بدید نمی آید امّا خیالات صور اسفل و عداوة چون آن خس است که هر ساعتی پیش تو بروید و بدید آید بی سعی تو.
اکنون این جهانیست همچون زره و گرد در یکدیگر شده و شما متحیر مانده و هیچ بیرون شوی نمی بینید آخر از ولایت عدمتان برانگیختند و شما همچون ملخ بر سر این سبزه زار حطام دنیا فرو آمدیت
کَاَنَّهُمْ جَرَادٌ مُنْتَشِرٌ
a
چشم را بخیره روی گشاده اید و در شما یک ریزه آب نی از توشۀ آخرت همین توشۀ دنیا ساخته اید و پر و بال می گشایید و بهر جایی فرو می نشینید آخر ملخ نیستید که همچنین میکنید که بیضه همینجا بیرون می آرید و همینجا می نشینید. امّا چنانک فرشتگانرا پرها داده اند
اوُلیْ اَجْنِحَةٍ مَثْنَی وَ ثُلٰثَ وَ رُبَاعَ
b
مرا نیز همچنان پرها داده اند یکی پر عقل و یکی پر حلم و یکی پر علم و نظرم بعرش داده اند و دریافتم بدانش الله داده اند و من همچون مدّثّر سر در لباس ارحام و اصلاب داشتم و مرا خبر نبوده است که با من چه کارها دارند از برای ضعیفان آخر زمان که چون مورچۀ اسفل بی قرار و بی ثبات اند ببرکت آنک متابعت من کنند سوارشان گردانند. پس مرا قرین ایشان بدان گردانیدند تا مرایشانرا راه نمایم خود من عزیزی خود را و عزت خود را نمیدانستم گویی که
وَ الضُّحَی
c
قسم بچاشتگاه نماز چاشت منست
وَ اَللَّیْلِ
c
زمان طاعت شب منست که
فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَکَ
d
. اکنون من نیز مدّثّرم در پردهای غفلت تا برخیزم و خود را آگاه کنم
|
p.84
که
قُمْ فَانْذِرْ وَ رَبَّکَ قَکّبِّرْ
e
والله اعلم.
|
pp. 82 - 84
۱
_ اصل: کرده اند.
۲
_ ظ: حاجبی.
۳
_ اصل: نشینی.
a
قرآن کریم، سورۀ ۵۴، آیۀ۷.
b
سورۀ ۳۵، آیۀ۱.
c
سورۀ ۹۳، آیۀ۱و۲.
d
قرآن کریم، سورۀ ۱۷، آیۀ۷۹.
e
قرآن کریم، سورۀ ۱۲، آیۀ۳۱.
|