(version 2β)

Ma'arif

p.92
فصل ۶۴

ثُمَّ اَمَاتهُ فَأًقْبَرهُ a یعنی هر ریزۀ شما را در هوا و در هامون 1 گوردهند همچنانک در زمین مردۀ باشد و زمین هموار شده باشد و تو ندانی که گور کجاست
p.93
والله داند که کجاست و آن زمرۀ 2 اجزا را او پراکنده کرده است نداند که کجاست هر اجزایی را در رحمها مُسْتَوْدَع او نهاده است بدست دایگان نداند که کجاست، شاهین بک آنجا بود دیدم که میخندید گفتم سراز دهان اژدهای جهان بیرون نیاوردۀ چرا میخندیدی 3 آسمان و زمین چون دهانی را ماند از آنِ این اژدهای جهان و دندانهای زبرینش ستارگانند و دندانهای زیرینش کوههااند و خلقان چون کرمکان دندانند باز این دهن دهنۀ شیر را ماند اگر پرخنده می نماید ولکن پرآفتست کاروانی که در زیر عَقَبۀ میرود و یا در زیر جری میرود و بیم است که پارۀ بسکلد و برسر کاروان فرو آید آنجا چه جای خنده باشد و چه جای قرار باشد ایشانرا همچنان تو در زیر جَرمجرّه آسمان میروی ناگاه باشد که درزی کند و بسر شما فرود آید چه خنده است هر گاه که بسرای سلامتی برسی که دارالسّلام است آنگاه هر چند میخواهی می خند فَالْیَوْمَ الّذیْنَ آمَنُوْا مِنَ الْکُفّارِ یَضْحَکُوْنَ b چه خیره رویی می فروشی کدام روی بر خیره رویی سلامت ماند تا تو بخیره رویی کار بسر بری و کدام دیدۀ شوخ و شنگ برقرار ماند تا تو شوخ چشمی می فروشی آن خرک را اگر جامه و یا بارش فرو گیرند او بغلطین رود و دست و پای بیندازد و جفته درانداختن گیرد امّا از خداوند 4 نجهد اکنون املی است آدمی را تا در مرگ و آن یک ساعت بیش نیست که اَلدُّنْیَا سَاعَةٌ یعنی در مقابلۀ ملک آخرت و بقای آخرت دنیا کم از ساعت است ولکن تقدیر آن ندانی بساعت تقدیر بیش نیست. سئوال کرد که کفر یک ساعته را عقوبت ابد چه حکمت بود گفتم عالمی آفریده اند از بهشت و دوزخ و هر چیزی سبب آن ساخته اند بسبب هوای هر کسی عالمی زیر و زبر نکند زهر را چون خاصیت این آفریده اند چون بخوری بی جان شوی چون طبیب و غیر طبیب و دوستان با تو گفتند خاصیت آنرا چون بخوری آنرا ندانی که بی جان شوی و تا قیامت اجزای تو متفرّق باشد و آن ابطال کردنِ خود را مضاف بتو دارد
p.94
هیچ خللی نباشد در اکرام الله اگر چه زهر یک ریزه است امّا چنین عمل قوی میکند اگرچه کفر نیز ریزۀ مینماید ولی چنین عمل قوی دارد باز یک ریزۀ گستاخی که با ملوک این جهان میکنند گردنش می زنند آنکس را و تا قیامت معطلّش میکنند با همه نقصان و رسوایی که ایشانراست کسی که باین چنین حضرتی گستاخی کند ببین که حال این چنین کس چگونه بود کسی را که بر خود غالب و قادر دانی و منعم و سخی و جواد و عفوکنندۀ خود می دانی پیش او بادب 5 میباشی و شکوه میداری و گوش بفرمان او میداری و تا ندانی که رضای وی در آن است پیش او لب نیاری گشادن بخنده مگرالله را بدین اوصاف نمی دانی که هیچ شکوه نمی داری تو بچه چیز کسی را بدین اوصاف میشناسی تا ازو شکوه میداری و میترسی مثلا شما جمله که اینجا نشسته اید اگر در شما این دریافت و عقل و حیوة و روح و شنوایی و گویایی و بینایی نباشد این صورتها را هیچ گویی که ای عالم و ای قادر و ای شجاع و ای پر دل و یا از ایشان هیچ دهشتی داری بلک جمله را چون در و دیوار دانی پس معلوم شد که این اوصاف احترامی و اختصاصی ندارد بدین صورت چون تصوّر انفکاک هست چو این صورت می بینی و این اوصاف را درین صورت بچه میدانی که از وی شکوه می آیدت و احترامش میکنی قدرتش را هیچ بدیدی که کجاست و علمش را بدیدی که کجاست و شجاعتش را بدیدی که کجاست و حیاتش را بدیدی که کجاست هیچ ازینها ندیدۀ ولکن چون کاری کرد که عاجزان آنرا نتوانند کردن گویند قدرت دارد و چون عطایی بخشید گویند جود و سخاوت دارد و اگر حملۀ کند گویند شجاعت دارد چون این آثار را ببینی بدین آثار بدانی که بدین صفتست و یقین میدانی و معاینه میدانی بی آنک صفاتش را ببینی تا همه احترامها بجای آری چگونه است که مخلوقات را بآثار یقین می دانی و معاینه می دانی و ترا شکی نیست و خدایی او را و صفات کمال او را بآثار نمی دانی و موقوف میداری بردیدن و هیچ احترام نمی خواهی تا بجای آری چون ثای دلت بآب شفقت روان بینی بدانک آن اثر رحمت الله است بدان اثر بدانک
p.95
الله را رحمتست با تو تا او را رحمت نباشد ترا چگونه رحم دهد چون در خود توانایی بینی بدانک قادریست که این قدرت را در تو هست کرده است الیٰ غیر ذالک یکی از آثار صنع آفرینش سیمرغ سالست که چهار جناح چهار فصل را میگشاید کمینه پرش از مشرق تا مغرب میگیرد والله اعلم.
pp. 92 - 94
a سورۀ ۸۰، آیۀ۲۱. ۱ _د: هامان ۲ _د: رمه. ۳ _ د: می خندی. b قرآن کریم، سورۀ ۸۳، آیۀ۳۴. ۴ _ د : خداونده. ۵ _ د: با ادب.