(version 2β)

Ma'arif

p.240
فصل ۱۵۳

بدانک همه رنج مردم از خلقان بسبب مجازاة اندیشیدنست بربدی ایشان اگر تدبیر مکافات نخواهدی در رنج ایشان نباشدی چهار درست را بر محک امتحان روزکار پیش تو می سایند و نیست می کنند تا بدانی که مرایشانرا در
p.241
دار الضّرب عدم مُهر وجود داده اند آب را ساییدند و هوا گردانیدند، هوارا در حیوانات سودند و خاک را در حیوانات سودند باز هوا گردانیدند درست دَه دَهی آتش را به آب محو کردند از دمۀ دوزخ را هی کنند بدیک دریاها جمله آبها را بجوشانند و بخار کنند و هوا گردانند و جبال را چون ذرّه ها هوا گردانند و سنگها را و خاکها را مینا گران بگدازانند و آب گردانند و آن آب را هوا گردانند و غرقه کنند در دریای عدم ندا در دهند که لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ a باز ایشانرا از ذره های عدم بر آرند بر صورتی و بر شکلی دیگر. گفتم من دمی چند مبلغها خرج شد و افنسیت 1 شد بعد ازین ان شاءالله این دم که پاره ییست خرج بچیزی کنم که آن مهمّ تر باشد و عزیزتر باشد و آرزوی دلم آنجا باشد و چون یقینم است که الله مرا آورده است و می برد و بجایی خواهد برد و وی واجب التّعظیم است اکنون کلمه کلمه فرمان وی یعنی قرآن و اسماء وی می خوانم و اجزای خود را از معانی وی پر تعظیم می کنم و اجزای خود را باحوال آخرت ممزوج می کنم با مقارنۀ معانی قرآن اعوذْ گفتم همه اجزای خود را شاخ شاخ کردم چون سیخ بالله گفتم خود را پرهیبت کردم مِنَ الشّیطانِ یعنی حواس من که مشغول می شوند بشنود و گفت بیگانه اکنون با ایشان چه در آمیزم، ایشان در حیّز خود می روند و من در حیّز خود بِسم الله فرمان رسانیدنست بهمه اجزا که همه احوال پساپیش از عدم اوّل و رفتن بجایی و بهشت و دوزخ و تصرّف، درین همه احوال نظر کنید و بهشت برخیزید همه، رحمن درین تن خود درین جهان بعضی برحمت وی آراسته و بعضی محروم، رحیم درآخرت تفرقه، اَلْحمدُلِلّهِ همه اجزات باید که شکر شود یعنی این شرف تمام نیست که شرف تصرّف و فعل وی در اجزای منست که از عدمم بر کشید و وجودم داد و در اجزای من تصرّف می کند و من می دانم که او متصرّف منست، این حالت عزیزترین حالهاست نزد من که باین صفت بالله می روم با کی نیست. اکنون هر دم خود را پر می کنم ازین و از خلقان بی خبر باشم خواه شکل من.
p.242
گوشکل مصروعان باش و خواه غیر وی از همه آشنایی قطع کنم ان شاءالله تعالی، اَلْحمدُلِلّهِ یعنی چو می دانی که الله می گوید که احوالت اگر طلخست همچون شکردان و همه محنت مرا نعمت دان این تمام نعمت نباشد که الله این سخن می گوید رَبّ العالَمینَ سر بخضوع فرو برده باش و اجزات را بگو که همه این ساعت فربه شوید که ربّست شخصهای مؤمنان را قوّت کوهها دهد و ثبات سموات، سر را نیک در هوا کن چون سپید دار بُنان بقوّت بیست که اگرچه من رمیم رُفات ضعیف شوم از وی ولیکن الله چون سر و سهی دارد مرا بقوّت و صورت و معنی ولیکن بهیچ وجهی بصورتها ننگرم از آنک مرا صورتها غلط می نماید الله برحمت خاک اجرام را گرد می دارد و او را بدولتها می رساند چنانک از وقت عدمم بدین زمان رسانید و می برد برحمت بآخرت ای مالک یوم الدّین برگ روحم از شجرۀ تقدیرت جدا شد، گاهی حرکت بسوی یمین آسایش می کند و گاهی حرکت بیسار رنج می کند، بهر حرکتی دریسار رنج نوع رنج دیگر مشاهده می کند تا این برگ بقیامت بیمین بهشت افتد و قرار گیرد یا بیسار دوزخ اصحاب میمنه و اصحاب مَشئمه یارب مارا از اصحاب میمنه گردان (والله اعلم).
p. 241
a قرآن کریم، سورۀ ۴۰، آیۀ۱۶ ۱ _ ظ: وفانَسْیَتْ