(version 2β)

Ma'arif

p.245
فصل ۱۵۶

وَ اِذا سَألَکَ عِبٰادِی عَنِّیْ فَأ نِیْ قَرِیْبٌ اُجِیْبُ دَعْوةً الدَّاعِ اِذٰا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیْبُو الِیْ وَلْیُؤ مِنُوْابيْ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُوْنَ a قریب از آنجا که سئوالت می دهم هم از آنجا گه جوابت می هدم، چون با دسموم سئوال و حاجت روان کرده ام هم از آنجا باد نسیم راحت و اجابت روان توانم کردن، فلیستجیبوالی چون من سئوال و دعای شما را اجابت می کنم شما نیز امر مرا اجابت کنید، لعلّهم یر شدون تا شما را راه نمایم که سئوال چگونه می باید کردن که تو سئوال کنی اجابت آن ترا زیان ندارد چون بوقت سئوال درگاه مرا می دانیت چگونه است که امر مرا اجابت نمی کنید، ملحد سئوال کرد که خدا کجاست گفتیم این سئوال فاسدست ازانک خدایی آنست که منزّه بود از نقصانی که منافی خالقیّت کند و این معنی که در جاست آنست که او عاجز باشد از ایجاد آن جای و متعلّق آن جای بود و چون این معنی منافی خدایی باشد این سئوال فاسد بود همچنانک گویی بیاض چگونه سوادی بود، زَیْن زرویه گفت که جمع فخر رازی در مسجد جامع هری نمی گنجد همه در شب شمعها گرفته می آیند تا جایگاه گیرند و او شیخ اسلام هریست و خوارزمشاه یکی از مقرّبان خود را فرموده است تا هر کجا که باشد و هر کدام ولایتی که بباشد آنکس با کمر زر و کلاه مغرّق بر پایهای منبر وی می نشیند و او می گوید که هر که اهل قبله است او را
p.246
کافر نباید گفتن، او مبتدع باشد دهریانرا و ملحدانرا بد می گوید و می گوید که ما باجازت ابوحنیفه اجتهاد می کنیم که وی روا داشته است، ابوحنیفه استاد استادانست و می گوید که در میان مبتدعان کجا افتادیم بلخ و ماوراءالنّهر همه سنّیان اند روزگار آنجا خوش بود مردمانرا بر مسلمانی تحریض می کند و برخیر و طاعت می دارد اسباب نزول آیات و نحوها و حکمتها و اشعار و امثال می گوید و قاضی ابوزید را دعا می گفت که او در تفسیر خود آورده است که فَتَلَقّٰی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمٰاتٍ فَٰتابَ عَلیْهِ b در بهشت بود آدم گفت که چون تو به ام قبول آمد روا بود که مرا در بهشت بمانند باز فرمان آمد که قُلْنَا اهْبِطُوْا مِنْٰهاجَمِیعاً b و محمّدِ علیِ حکیم را سلطان اولیا می گفت او، جهودان بنزد وی توریة می خواندند من چون بشنیدم این نوع سخن و خود را بهیچ نوعی موازنه ندیدم و نه تصور موازنه یافتم، گفتم من همچون یکی آحادی ام اندر جهان بیان 1 تا سلامتی آن جهان طلبم، اکنون چنگ از گفت و خلقان بدارم و هیچ مرتبه و جاهی نجویم با هیچ خلقی، هر کجا افتادم افتادم و هر کجا برخاستم برخاستم اگر چه خلقی نظاره گرمن باشند التفات خود را از خلقان پاک کنم و اصغای ایشانرا پیش خود نیارم و از هیچ فضیحتی احتر از نکنم، همان انگارم که کلوخی ام الله مرا از حال بحال می گرداند تا مرا کجا رساند و کجا اندازد و بچند صفتم گرداند اِذٰا وَ قَعَتِ الْواقِعَةُ c بر خواندم خود را چو دیواری دانستم که فرو افتادم تا کدام اجزام را خفض کند و کدام را رفع کند و بُسَّتِ الْجِبٰالُ بَسّاً c استخوانهای من فَکانَتْ هَبٰاءً مُنْبَثّاً c و باز بعد ازان مصوّر گرداند تا از کدام زوج گرداند وَ کُنْتُمْ اَزْواجاً ثَلٰثَةٌ وَ اَصْحٰابُ الْمَیْمنَةِ مٰااَصْحٰابُ الْمَیْمَنَةِ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ اُولٰئِکَ الْمُقَرَّبُون c
p.247
هرچ بلفظ الله یاد می کردم دشوار می آمد استحضار معنی وی الله الهام داد که برین معنی می گوی یٰا مَنِ الْعَسِیْرُ عَلَیْکَ یَسِیرٌ هر شکالی و شبهه یی که در دین و در هر دردی و مشغولیی ترا پیش آید و دران مضیق بی مزه بمانی ذکرالله می گوی بمعنی آنک یٰا مَنِ الْعَسبْرُ عَلَیْکَ یَسیُرٌ یعنی این جمله دشواریها از پیش من بردار و این همه رنجها را از من دفع کن و صد هزار صور دیگر که جز طبع این عالم است می توانی ای الله پیش هوای چشم من و در عین اجزای تن من بدید آوردن و چون دماغ خشک شود از ذکر بسیار همین الله گوی بمعتی آنک یٰا مَنِ الْعَسِیْرُ عَلَیْکَ یَسیرٌ بشربت بهشت حالی مرا شفا ده و بآسیب لطف خود حالی مرا از سر تازه گردان (والله اعلم).
pp. 245 - 246
a سورۀ ۲، آیۀ۱۸۶ b قرآن کریم، سورۀ ۲، آیۀ۳۷ و ۳۸ ۱ _ ظ: بیا. c سورۀ ۵۶، آیۀ ۱و ۵و ۶و ۷و ۸و ۱۰و ۱۱.