(version 2β)

Ma'arif

p.249
فصل ۱۵۸

سئوال کرد که ابراهیم ستاره را گفت هَذٰارَبِّی a گفتم که کسی گوید اینست متاع من بلحنِ گفتن سه معنی فهم آید یکی که دعوی کند که اینست متاع من و یکی دیگر بروجه سئوال باشد که این متاع من هست یانی و سیوم استبعاد بود که چنین چیزی متاع من بود یعنی البتّه نباشد و سئوال دیگر که گفت فَلَمَّارَأَی الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذٰا رَبِّی هَذا اَکْبَرُ b گفتم نگفت که هَذٰا اِلهِی اَکْبَرُ اَوْ رَبِّیْ اَکْبَرُ از روی دیگر گفت یعنی عمل وی در گمراهی خلق بیشترست که آفتاب پرستان بیشترند یعنی این ستاره بزرگترست در اضلال چون در وقت وی ستاره پرست بودند باوّل وهلت الهام دادند برّد آن و بباید دانستن که اللّه قرآن را منزل گردانید در بیان طهارت محمّد رسول الله و انبیاء علیهم السّلام تا خلقان راه ایشان گیرند و بر پی ایشان روند، علاء سقّا می گفت که چونست که مرا خواب می برد بوقت تذکیر، گفتم چنانست که تو رنج و ماندگی یافته باشی چو در باغ تذکیر راحتی بیابی کوفتگی فرو آید و خوابت گیرد و دست و پای دراز اندازی هر ساعت بیدار می شوی و باد وزان شده و آب روان از کلمات نیکو می بینی بازت خوش می آید و خوابت می برد و آن مبتدی را که خواب نبرد از بهر آن بود که مزۀ آن در نیافته باشد چنانک استادرا در پیشه خواب نبرد و شاگردک لت می خورد و خوابش می برد چون مجاهده تمام کرد خوابش نبرد، گفتم که تو می اندیشی که چون بخواهم مردن چه کار کنم نظیر آن ماند
p.250
که کسی را خری عاریتی باشد و بار خود بر آن نهاده باشد می برد در میان راه برسد گوید چو بخانه خواهم رسیدن این خر از من می بستانند همین جای رها کنم رها کند و پیاده برود سرسرِ انگشتانش باید رفتن و بار بر پشت وی بمانده تا بهزار حیلت بخانه آرد. اکنون جهد و قوة چون ستورست که عمل را بر پشت او باجل و گور رسانند امّا این قدر نداند که چون بخانه رسد اگرچه خر را بستانند اما بار پجایگاه برند و لیکن چون خر در بیابان ماند بمنزل نرسیده باشد. اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّمَا خَلَقْنا کُمْ عَبَثَاً وَ اَنَّکُمْ اِلیْنَا لَا تُرْجَعُوْنَ b شما پنداشتید که شمایی شما را که ترکیبی از فعل و اختیاری قدرت کرده ایم بی فایده داده ایم ترا آخر سرگین را فایده نهاده ایم چون در شمایی شما فایده ننهاده باشیم فایدۀ جمادی درخور وی فایدۀ فعلی در خور وی در هر کاری که هستی بِوَ رز تا در آن کار عجیب شوی از آنک کارها کنی و خاک شوی و جهان اللّه دون باشد و خسیس فعلها مرخلقانرا چون کدیوران الله اند می ورزند و خاک معطّل را باغ و بوستان عجایب می کنند و اللّه راضی بدان تا جهان عجیب تر و خوشتر و چیزی نو می شود و اثر رضاء الله است که دلها از کارهای عجیب خوشتر می شود، اکنون الله ترا در هنر تو و پیشۀ تو چون فعل تو کدیوری کند و عجایبها برون آرد اللّه و ترا جزادهد بر آن از آنک جهان او را خوشتر و آبادان تر می کنی، کدام کوفتن را دیدی که قیمت وی بدان کم شد همه داروها و گلها را و انگورها را بکوبند قیمتشان بدان زیاده می شود خوشَها را بکوبند و دقیق کنند قیمت زیاده شود و باز چون قرص کنند و باز دگر بار بدندانها بکوبند قیمتشان زیاده شود که اجزای آدمی شود و بعد از آن کوفتن حیات و سمع و بصرش و عشق و مودّتش دهند آن خاک شدن دروازۀ پست می نماید چنانک در بیت المقدّس اُدْخُلُوا البَابَ سُجَّداً وَ قُوْلوا حِطّةٌ نَغْفِرْ لکُمْ خَطَایَاکُمْ وَسَنَزِیدُ المُحْسِنینَ c هرگاه بحکم شهادت حِطّه گویان روی در دروازۀ خاک نهی
p.251
از همه آلایش پاک شوی امّا اگر حنطه گویان و با حرص و غفلت روی فَبَدّلَ الّذین ظَلمُوْ اقَوْلَاغَیْرَ الذّیْ قِیْلَ لهُم d آب روی نگاه می داری ندانم که کجا خواهی خرج کردن و عاقبت تو چه شود جهدی کن تا عاقبت محمود شوی (والله اعلم).
pp. 249 - 251
a قرآن کریم، سورۀ ۶، آیۀ۷۶ و ۷۸. b قرآن کریم، سورۀ ۲۳، آیۀ ۱۱۵. c سورۀ ۲، آیۀ ۵۸. d قرآن کریم، سورۀ ۲، آیۀ ۵۹.