(version 2β)

Ma'arif

p.255
فصل ۱۶۲

وَالْعَصْر اِنَّ اْلاِنْسَانَ لَفِیْ خُسْرٍ اِلاَّالَّذِیْنَ آمَنُوْاْوَ عَمِلُوا الصّالِحَاتِ a هر بی مرادی که در مراد نمایی پیش آید آن در حق مؤمن انعام بود همه بی مرادی و رسوایی در آن کار بیان آنست که این مراد نمایی رسوا خواهد بودن در آخر کار که سود ندارد و عمر ضایع شده باشد و خسر حاصل شده آن وقت که دروغ و کژی گویی مادر سوزن خلد در زبان سودمند باشد تا وقتی بگاز بریده نشود سیر در دل و پیاز در دل 1 را بزنند و رسوا کنند بهتر باشد تا کاله دزدک نشود تنگ مرادها
p.256
را پیش تو نهاده باشند تا عمر دهی بخری اوّلش نغز نمود باز در زیر خاک رسوایی بی مرادی پدید آمد زود ردّ کن این تنگ را خود را پیش عنقای روزگار میفکن و دهری مباش تا بمنقارت پاره پاره نکندت و همچون خودت ناچیز نگرداند که خسران باشد پرندۀ را زیر دامی و یا در خانۀ مشاهده کنی دانی که این پرنده مملوکست و دست آموزست در زیر دام آسمان و در خانۀ جهان با زِروز که شکنندۀ شکاریان جهانست در کدام گوشه کنده بر پای وی فرو می دوزند و بوم شب را برون می آرند باز بوم را باز می برند و باز را می گشایند چنان دست آموزانند که اصلا رسوم خود را فراموش نکنند خود را پیش آنها مه اند از تا پاره و ناچیزت نکنند در امان خاوندِ ایشان رو که آن را ایمان گویند و خود را در امان آوردن یکی از سبب امانست. لاَخَوْفٌ عَلَیْهُمْ وَلاَهُمْ یَحْزَنُوُنَ b شیر شرزۀ روز که چندین خلق را می شکند بزنجیرکی باز بسته است که ببازار جهان می آرند و سیاه گوش شب که بهمه تن شیر سیاه را ماند از کدام محافظت جدا می شود در پناه خداوند ایشان رو تا از ایشان امان یابی. قُلْ اَعُوْ ذُبِرَبِّ الْفلَقِ مِنّ شَرِّ مَاخَلَقَ c . تا از خاسران نباشی نهالهای شهوات و خوش طبعی را می خواهی. تا در زمین تا حق غفلت لان نشانی رسوایی پیش آید که زمین ناحقست شکر کن که هم از اول بر کندند اگر همه عمر نشاندیی آنگاه بر کندندی چه کردی بل همه نهالها را در زمین یادِ الله نشان هر کجا باد شهوت الله وزان می شود بوی مهربانی الله بمشام جان می رساند و نهال تن را بدان سبز و خرم می گرداند با اعتقاد و ایمان همه رنجها خوش گردد چنانک رنجهای عشق بر عاشق مادام که عشق و اعتقاد باقی باشد، و هر کرا اعتقاد و وعشق و ایمان نباشد در معتقد او را همه چیز با رنج و بارگردد، اعتقاد و عشق آتشی باشد که خار رنج و صبر را گلاب خوش بو کند طلخی رنج را دور گرداند در اعتقاد و ایمان بادِ خوش امیدست که زمین تن را نزل بهاری دهد و در بی ایمانی و بی
p.257
اعتقادی باد صرصرور مهریر ناامیدیست که اجزای خاک تن را از نزل مراد خشک گرداند. چون فصل زمستان ایمان دار و اعتقاد کن که چون خاک زمین تن تو بزمستان مرگ خشک گردد و نهالهای حواس تو مرده شود باز دگر باره بهاروی را پدید تواند آوردن، بهار این خاک تن لون دیگرست شمال و صبا باد هوا و هوس و آرزوانهاست نرگس و بنفشه زار وی نوع دیگرست سوسن ده زبان وی نوع دیگرست، نهالهای حواس او گونۀ دیگرست آب طراوت و راحتهای روح را شکل دیگرست کَمٰابَدَأ نا اَوَّلَ خَلْقٍ نَعِیْدُهُ d همچنانک اول بی چون و بی چگونه که عقل هیچکس بدان راه نیافت دوم بار هم بدان راه نیابد چند چیزی را بیخ حاجت نیابد تاک انگور و سپیدار و بید اگرچه سالهای دیگر بر برون آورده باشد چون امسال برگ و شکوفه برون نه آورده باشد در فصل بهار در زمینی نشانی بگیرد و وقت نشاندن او جز بهار نباشد و دگر درختان را بیخ و نهال باید [در] بهار درخت آبرا از بیخ بسر شاخها کشد و بتیر ماه آب را از شاخ ببیخ کشد و سر خشک شود الله مدد می کند تنۀ عالم را و آدمی و حیوانات چون حواس و انگشتان و اعضا و پرها اند وی 2 را و اینها همه مدد روح و نفس و عقل و مزه و رنج و عشق و مودّت و محبّت می شوند باز اعمال و اوصاف می شوند و بعالم دیگر نقل می کنند که چگونگی ندانی آنرا و آن را عالم غیب گویند تا وقت دیگر اجزای ترا اهل آن عالم کنند فلیتۀ عالم را راست می دارد تا می سوزد و چراغ عمل میشود و چراغ بعالم دیگر می رود نُور هُمْ یَسْعیٰ بَیْنَ اَیْدِیْهِمْ وَبِاَیْمٰانِهِمْ e جهانِ مصوّر محسوس از خوش و ناخوش از میوه و درخت و آب روان و آتش و دود پیشین پدید آوردند تا بدینها تفهیم کنند که در عالم دیگر چنین چیزها هست تاوهمت بمحسوس رود از بهشت و دوزخ نه بمعقول در عالم فنا نخل بندی چنین می فرماید از گِل تا آنجا که حقیقت باشد تا چه گونه باشد (والله اعلم) .
pp. 255 - 247
a قرآن کریم، سورۀ ۱۰۳، آیۀ۱ و ۲ و ۳. ۱ _ ظ: سیر دزد و پیاز دزد را. b قرآن کریم، سورۀ ۱۰، آیۀ۶۲. c سورۀ ۱۱۳، آیۀ۱ و ۲. d قرآن کریم، سورۀ ۲۱، آیۀ۱۰۴. ۲ _ اصل: اندروی را. e سورۀ ۶۶، آیۀ۸.