p.160
فصل ۱۱۴
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْانْسانَ وَنَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفسُهُ وَنَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ a مؤمنان را دشمنان بسیارست در نیا اوّل اهل دنیا دشمن مؤمن است بمجرّد آنک مؤمن او را نخرد و نپسندد و اهل دنیا را میل باشد که مؤمن او را خوش نگرد و خوش بیند و مؤمن را باهل دنیا التفات نباشد و نظر نکند پس اهل دنیا اگر دشمن دارد مؤمن را معذورش دار و دیگر اهل دنیا چندان جان می کند تا خود را بجمالی بنماید و مؤمن بچشم زشتی بوی می نگرد اعمال او هباءِ منثور می شود و دیگر خاصیّت اهل دنیا آنست که چون خود را تنها می بیند در آن دنیا وی و دیگران را محروم می بیند از آن نعمت که
|
p.161
دارد مزه می یابد و چون کسی را در موازنۀ آن دید منغصّ می شود و حسد و حقدش رستن می گیرد بخلاف نعمت مؤمن که حکمتست و معرفتست و ذوقست چون دو مؤمن بیکدیگر جمع شوند هرچند که یکدیگر را در راحت معرفت و ذوق می بینند جانشان تازهتر می شود و هرچند یاران خود را در آن راه بیش می بیند حالتشان خوشتر می بود زیرا که مؤمنان نشان نعمت بهشت دارند و نعمت بهشت از ایمان و اعتقاد و ورزش مؤمن می شود لاجرم هرچند یار و دوست خود را درجه بلندتر می بینند راحت جانشان زیاده می شود اکنون چون مؤمن کوی خوش آبادی دارد بی آنک راه اهل دنیا رود و اهل دنیا را غیرت می آید که مرا چندین جان می بباید کندن تا مرا خوشی حاصل شود و او را بی این سببها می شود و دیگر آنک اهل دنیا در حصار مراد این جهانی استوار نشسته است و آنرا عمارت1 می کند و آبادان می دارد و مؤمن منجنیق محو و فنا را بر آن عمارت اهل دنیا می زند و بسنگ بی عاقبتی کنگرهای آنرا ویران می کند و ویرا فرو می آرد و دیگر عدو مؤمن رنجاست که اَلشِتَاءُ عَدُوُّ الْمُؤمِنُ و دیگر مؤمنانرا دشمنان نهانیاند از وسوسها و اندیشهای فاسد و آن دزدان رو بستهاند که از پشتۀ پشت و از وادی بطن بر می آیند تا پیراهن نیاز و اخلاص را بدشنۀ آز و آرزوها از وی بیرون کنند و کلاه طربی که از می 2 مسلمانه بر سر نهاده باشد بسودای فاسد از سر او بربایند بذرد افشار نفس امّاره سر یکی کردهاند تا او راهها و نشانها (را) می نماید و نحن اقرب الیه من حبل الورید یعنی ازین دزدان فریاد کنید بدرگاهم که من بشما نزدیکم (والله اعلم).
|
pp. 160 - 161
a
. قرآن کریم، سورۀ ۵۰، آیۀ ۱۶.
۱
_ ص: عمارتی.
۳
_ ص: از پی.
|