(version 2β)

Ma'arif

p.185
فصل ۱۲۷

الله اکبر گفتم در نماز آمدم گفتم در سیاست جای آمدم 1 و الله اکبر گفتن نام قربانیست یعنی نام قربانی از بهر آنست که اجزای ما همه قربانی‌اند و این نمدها که در زیر پای انداخته‌اند همه موی کشتگانست و اجزای در و دیوار اجزای صد هزار حیوانات و آدمیانست تا چند سرها کوفته‌اند و اینجا بی خبر انداخته‌اند بلک احزای تن ما تا چند‌بار بمرده است و از آدمیان دیگر و حیوانات نیز تا چند بار در چهار 2 خانه آب و باد و آتش و خاک بوده است پس سر تا سرما همه سرای سیاست است. سُبَحٰانَکَ اَلَّلهُمَّ آغاز کردم یعنی ای الله تو منزّهی از صورت که صورترا چنین عقوبت هاست وَ بِحَمْدِکَ یعنی نخست از باغ لطایف تو بود که اجزای خاک بچریدند تا فربهی وجود یافتند آنگاه قربانی شدند همچنان بآخرت همه زخمها و رنجها را سماع مؤمنان کنند و خوشیهای راحات ایشان گردانند اَوْمَعْنٰاهُ سُبْحٰانَکَ اَللَّهُمَّ عجبا از تو ای الله که اجزای خاک و هوا و آب را بدان منصب رسانیدی که پاکی و چگونگی ترا بدانست اگر اجزای خاک مرده را ببهشت و فردوس رسانی و برؤیت خود رسانی چه عجب وَ بِحَمْدِکَ یعنی سر تا پای نعمت توام وَ تَبٰارَکَ اسْمُکَ

p.186
هر جزو که بنام تو بر‌آمد هرگز نکاهد و بسعادت ابد برسد وَتعٰالیٰ جَدُّکَ رحمت و لطف و کرم تو چو نصیب بیچارگان نباشد از آن که باشد چو ذات تو و بزرگواری تو متعالیست از آنک حاجتش بود برحمت و کرم و لطف چو معرفتم دادی حضرتت بس بلند دیدم جای دیگر نروم وَلٰا اِلٰهَ غَیْرُکَ اکنون چو در نماز الله اکبر گفتم با خود قراری دادم که نظر را از همه چیزها کوتاه کنم و همین درالوهیّت و تعظیم و صفات الله نظر کنم و بس چون چنان می کردم صد هزار روشنایی و هیبتها و شکوهها می دیدم و می خواستم تا بر خود شکاف کنم ازبس که پر می شدم از هیبت و تعظیم و هرگاه که پر می شوم از تعظیم و هیبت و عشق و محبّت الله هوش می دارم و نظر می کنم که این روح و ادراک من کجا فرغرده شد و سست شد و کجا سخت ماند و چون بندی می بینم از الله می خواهم تا آن بند را بدراند و آن موضع را شکاف کند تا هیبت و رحمت و رقّت و گریه از آن موضع در آید و از من بیرون روژد و چون در‌الوهیّت و تعظیم و صفات الله نظر می کنم چنان روشنایی و عجایبها پدید می آید که روح من چون آبگینه می طرقد و می جهد چنانک از آتش بجهد و بشکند و صد هزار عجایبها از زیر هر شکافی بیرون می آید اکنون می باید که در نماز بالوهیّت بتعظیم چنان نگاه کنم که بینم که الله روح مرا چگونه از حال بحال می گرداند و در وی چه تصرّفها می کند و در آن گردش روح مرا چه عجب تفاوتها می باشد که یکی بیکی نمی ماند چنانک خاک را از حال بحال گردانید تا بدینجا رسانید که عقل و حسّ و تمییز و معرفت و محبّت و عشق شد روح مرا نیز همچنان در عجب‌های بسیار از حال بحال می گرداند تا من مشاهده می کنم حاصل اینست که آب محبّت و تعظیم الله و وجد که از غیب بعین می آید در آن وقت که نظر بالوهیّت و تعظیم الله می کنم می بینم و می خواهم که آن رگ را در روح خود نیک نگاه دارم تا پی بیرون برم بغیب، باز قوم را گفتم که الله قهّارست چو در نماز آیید خاضع و ذلیل و ترسان باشید و از قهر الله در‌اندیشید مگر که شما الله را در وقت نماز قهّار نمی بینید که از چشم مردمان شرم می دارید و می گویید که
p.187
اگر در نماز راست نه ایستیم ایشان مارا رسوا کنند که این منافق است و بی اعتقاد است و شاید که قصد زدن و کشتن و آواره کردن ما کنند مگر که الله را شما قادر نمی بینید بر رسوا کردن که از بیم وی در نماز خاضع و ذلیل نمی باشید حاصل نفس آدمی از بیم زخم تیغ و شکنجه خاضع و ذلیل می باشد چنانک هرگز بهیچ نعمتی و آسایشی چنان خاضع و ذلیل نشود اکنون شما در در وقت نماز وَسُبْحٰانَکَ اَللَّهُمَّ قهر الله را می بینید تا خاضع و ذلیل باشد (والله اعلم).

p. 185
۱ _ ن: آمده‌ام. ۲ _ ص: در جهان.