(version 2β)

Ma'arif

p.187
فصل ۱۲۸

می گفتم که عَلَامَةُ الْاَحْمَقِ کَثَرةُ الْکَلامِ فِی غَیْرِ ذِکْرِ الله تَعَالیٰ کسی تکرار می کرد من پریشان می شدم خود را گفتم که دل بنام الله دار و یاد الله کن تا اندیشها ترا فرو نگیرد ریزۀ نان را چندان مورچه گرد می آیند آخر تو کم از آن ریزۀ که دیوان چون مورچگان با تو گرد نیایند چنانک دریا اگرچه بسیارست امّا خلق دریا خورندگان ویست اکنون چون خورندگان و ربایندگان بسیارند مرا وصف دوستی و دشمناذگی و بیگانگی و آشنایی خلقان و رنجیدن و پریشان شدن از حال ایشان این همه را از دل خود می بباید تراشیدن و پاک کردن و ترک ذمّ و حمد نصیحت خلقان کردن که این بخوانید و آن مخوانید و تکرار کردید و یا نکردید اینهمه را می بباید ماندن تا وسوسه و اندیشۀ ایشان همچو دیوان بر من گرد نیایند یعنی همچون گویی باشم و هیچ جای سر تدبیر مصالح را بمانم‌ 1 در میان این چرخ اشغال بچوگان محبّت در احوال معرفت و تعظیم الله و در روح و ریحان رفتن و جراحات خود را درمان کردن گردان باشم تا درِ عالم غیب بر من گشاده شود و ازین احوال که گفته شد هیچ یادم نیاید و اگر اثری از احوال من ظاهر شود و بیرون تلا بد از معرفت و تحقیق و اسرار و انوار و یا از خلافی و فقه و غیر آن و بر هر اثری ازینها جداگانه خیلی و گروهی جمع شوند من باید که با همه بیگانه باشم از نام و نسبشان و از خان و مانشان نپرسم و نظر نکنم من در احوال روح خود چون آسیا گردان باشم و در مزۀ معانی خود مشغول شوم اگر آرد معانی از

p.188
کنارها برون می آید گو تا بیرون آید و گیرندگان تا می گیرند و می برند و می آسایند و بدولتها می رسند بی دریغ و بی تأمّل بی آنک من بایشان نظر کنم و سخن گویم اکنون خود را گفتم که نشان الله با خود می دار تا ترا ازین احوال و ازین معانی باز ندارند در ملک کسی و در باغ کسی آیی تا نشانی نداری ترا در آن باغ رها نکنند در باغ نماز بی اَعوذُ و بی بسم الله مرو و نان و آب بی تسمیه مخور زیرا که در هر کویی کاری و در هر راهی شغلی است صد هزار ره زنان و دردان کمین گشایند امّا چون بدرقۀ ملایکه در آن کوی و در آن راه با تو باشند که لهُ مُعقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللهِ a زهره ندارند تا دزدان و راهزنان بیرون آیند باز اگر ایشان نباشند دزدان و راهزنان بیرون آیند همچنانک حشرات در زمین آواز آدمیان و دم زدن ایشان که دشمنان ایشانند می شنوند و دشمن خود را می شناسند و در سوراخها می باشند حشرات زمین تو نیز از بیم مشغلهای الهام ملایکه سر از سوراخ‌های خود بیرون نیارند کردن همچنانک در اسطرلاب می نگری و احوال ستارگان آسمان میدانی و بر احکام آن میروی و چیزها میدانی این حروف الرّحمن الرّحیم الی غیر ذلک من الفاظ القرآن تا درین جایها ننگری و در معنی این خوض نکنی احوال این جهان و آن جهان هیچ گونه دانی [راز الوهیت ندانی هنگام کشت ندانی و هنگام سفر ندانی] نحس منهیّات و سعد امریّات را نشناسی امّا هرگاه که درین حروف نظر کردی چرخ معانی را مشاهده کنی و فرشتگان ادراکات ملهمه و الهام را چون ستاره در پیش چشم تو و نظر تو می آرند تا تو در آن مشاهده [راه] مصالح و مناهج قطع کنی و بمقصد می رسی اکنون نشانی الله را که در باغ رحمانیش درین جهان می روی با جود می دار تا بسلامت بر گذری و ببستان رحیمی‌اش برسی و آن آخرت است که دار‌القرار و دار‌السّلام است (والله اعلم).

p. 187
۱ _ ظ: نمانم. a . قرآن کریم، سورۀ ۱۳، آیۀ ۱۰.