(version 2β)

Ma'arif

p.195
فصل ۱۳۳

با فرید نشسته بودم گفتم باید که از همه خوشیهای کلّی غافل شوم از الله یاد کنم و بدرگاه الله روم که همه خوشیها از وی بیرون می آید چون عزم

p.196
بدرگاه الله کردم همه چیزها را چون سمن زار و گلستان خوشی و حور و قصور می دیدم و الله و صفات الله را می دیدم که همه ترتیب خوشیهای من می کردند و من در آن عالم گلستان الله فرو می رفتم، لطف الله و فعل الله را می دیدم و از عجب بعجب می شدم با خود گفتم که تا کی در [ین]1 نظاره و روش باشم، الله الهام داد که همراه در باغ و بوستان نمی توانی بودن در خدمت من می باش و درین بستان بی نهایت من می گرد چنانک ازین جهان بیرون روی خبر نباشد که بیرون روی بمرگ و مرگ ترا ننماید و اگر بنماید لحظۀ پیش ننماید مگر که دلت می بگیرد از نعمت خوردن و از مشاهده کردن عجایبها و نظارۀ گلستان و سبزه و آب روان و بانگ مرغان و یا چنان می نمایدت 2 که بطرف ما از ولایت‌های دوردست افتادۀ و ترا می گویم که بخدمت من می باش 3 همه عمر و درین باغ و آب روان می گرد، اکنون اگر نظرم بهوا و شخص خلقان و جویها و شهوات افتد الله را می بینم [که] در و دیوار این باغ را فرو می آرد 4 و آب در وی بدید می آرد و سبزه می گرداند و چشمهای شهوت را دریشان روان می کند درین ظاهر تن خود و ظاهر خلقان و هوا و آسمان چون نظر کنم باغ دیگر بینم که الله در ظاهر چه رنگها بدید آورد از رنگ آسمان و رنگ آفتاب و آب و باد ازین ویران می کند و آن را بر می آرد چنانک بند آبی را می گشایند و آب 5 دیگر را بند می کنند و هرگاه که الله را فراموش می کنم می بینم که ازین باغ بیرون می آیم اکنون خود را گفتم که خاص مر الله را می پرست و در وی نظر می کن و هرگاه که بغم فرزندان و متعلّقان و مصلحت پسا پیش نظر کردن گرفتی از عالم خوش و گلستان محروم می شوی پس معنی قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ این بود یعنی هرگاه که همین یکی را بودی در بهشت و در خوشی بودی و هرگاه که جانب چیزی دیگر نگاه کردی از بهشت بیرون آمدی گویی هر بهشتی بهشتی جداگانه دارد تا که در یکدیگر ننگرند همه در الله نگرند و اگر ساعتی در درکات عقوبات نظر کنم و عجایت آنرا
p.197
مشاهده کنم در صفت قهّاری که الله از اجزا [چه] آتشها و دودها و موکّلان خشم و حسد و اعوان و انصار حقدش بیرون می آرد و احوال دردها و دلتنگیها و یا فراقی که عاشقان راست در عشقها چو اینها را مشاهده کنم همه احوال دوزخ را در وی مثال یابم چنانک نبی صلّی الله علیه و سلّم مر بهشت را و دوزخ را مشاهده می کردی و می دیدی باز خود را گفتم که چون حقیقت نظر کنی همه عقوبتها و زنجیرها و چاه‌ها در میان خلقان از الله است و [از] عالم غیب است که بر می آید از آنکه این همه از قیاس و طبع خود بیرون می آرند و این قیاس و طبع از آتش الله است و رنگ عالم غیب است و هر باغ و بوستان در جهان از قیاس طبع است و قیاس فعل الله است پس خوشی و ناخوشی از عالم غیب بیرون می آید (والله اعلم).

p. 196
۱ _ ص: ندارد. ۲ _ ص: می نماید. ۳ _ ص: باش. ۴ _ ن: می رود. ۵ _ ص: ابی.