(version 2β)

Ma'arif

p.205
فصل ۱۳۷

می گفتم که آشلغ دوست یعنی مطبخ یکی از آن دیو و یکی از آن فرشته، هر که این آشلغ را داشت که از آن دیوست هرگز آن آشلغ را که از آن فرشته است نبینند محالست که دو لشکر مخالف عدو را در یکی میدان و جشن آش توان دادن از آن که هر دو خیل تیغ در یکدیگر نهند و آش زیر پای ماند و مایۀ آشلغ

p.206
دیو هستی تست که نباید گمنام باشم و نباید که کسی مرا نشناسد و بجایی بر نیایم و آن فرزند و دوستم را کار پریشان شود و دوستان الله از بهر من غمگین شوند صور اینها چون سدّ اسکندرست تو درینها چون نظر می کنی یأجوج و مأجوج شیاطین بیرون می آیند و جمله آب و نبات درونت را می خورند و نزدیکست تا عُرْجونهای عُروقت را خشک کنند و دوستان این جهانی چون نخجیرانند و فرزندان چون طیور و سباعند هر یکی بطرفیت ایستاده‌اند و کارها و سوداها نیز همچون و حوش ایستاده‌اند چون تو نظر می کنی بریشان ایشان همه در تو می آیند و لب بر آبِ گرد آمدۀ قوّتهای تو و ادراکات‌ 1 تو و حواس تو می نهند و همه را در می کشند و می خورند تا همه خشک می شود و چون بصر و بصیرتت خشک شد و نماند روی راحت چگونه بینی فرق میان آن بیخک‌تر و میان خُشُبِ مُسَنّده آن قدرنم لطیف است که آن نم چون جان ویست و از وی شاخها و میوها‌ 2 و صد‌هزار بستانها آید و راحتها باشد او را از خود و دیگران را از وی از آنک الله چنین عادت رانده است درین جهان و در آن جهان که چون کسی رانم و زندگی نباشد قابل راحتی و نوری نباشد یعنی دامنی که دُرّ راحت 3 دروی جمع می شود ادراک و زندگی است چون دریده کردی آنرا بچه گیری این راحت را و در کجاش نهی و چون این بیخ ادراک ترا مکیدند و خشک کردند از تو کدام میوه و شاخ خوش هر دو جهانی بروید چون که چوب خشک گشتی آری هرچند در خود نظر می کنی و خود را ازین سوداها و شیاطین جدا می کنی از توهیچ نمی ماند و نیست می شوی و در تو قوّت کاری و حرص کاری و شغلی نمی ماند 4 همچون پیاز که چون توهای گنده وی را باز کنی هیچ نماند تو نیز این همه توهای خود‌را باز کن تا هیچ گنده و فرخجی نماند که چون گنده برود خوشتر باشد یعنی قوتی و مایۀ که سبب اجتماع این ورخجیها خواهد باشیدن گو مباش باری چون این نماند و خراب شود آشلغ ملایکه ظاهر شود و آن نیز ظاهر شود که در هرچه نگاه کنی و در هر خصلتی که بجنبد در تو و هر خوبی که
p.207
پدید آید همه را بنگری و ببینی که در آن جهان و سپس مرگ چه سودها 5 خواهد داشتن ترا و از متابعان انبیاء علیهم السلام باشی و ببینی که الله ترا چه جزای نیکو دهد و درین معنی داخل شوی که اَلسّلامُ عَلَیْنا وَ علٰی عِبادِ الله الصّالِحِینَ و از آن غلامان باشی که صاحب قرانند و هرچه غیر این باشد بمانی و هرچه این اسم و این خوی باشد بگیری لاجرم شخص تو همچون ملایکه باشد اکنون فَمَا کانَ جَوابَ قَوْمِهِ اِلّا اَنْ قَُالُوا اقْتُلُوْه اَوْ حَرِّقُوْه فَأَنجَاهُ اللهُ مِنَ النَّارِ a یعنی قوم تو این شیاطین‌اند که گرد تو در آمده‌اند می خواهند این قوم شیاطین تو که ترا بسوزند و بکشند تو روی از ایشان بگردان تا ازیشان برهی و از نارنجات یابی (والله اعلم).

pp. 206 - 207
۱ _ ص: و ادراک تو. ۲ _ ص: و میوه. ۳ _ ص: در راحتی. ۴ _ ن: نماند. ۵ _ ص: سوداها. a . قرآن کریم، سورۀ ۲۹، آیۀ ۲۴.