(version 2β)

Ma'arif

p.207
فصل ۱۳۸

اِنّ الَذِیْنَ قَالُوْا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوْا a قوم را می گفتم که همه رنج شما از کژ رفتن است [و از راه بیرون رفتن است] هر کسی را از شما در گوشها شکنجها میکنند تا چه خیانتها کرده‌اید 1 و چه ناحَقها گرفته‌اید و چه علتّهاست در شما که چندین داغ بر شما می نهند علّت را از خود دور کنید تا از داغ خلاص یابید چون [همه] علّتید همه داغ خواهید دیدن بچۀ شیر‌خواره چون کژ رود و یا چیزی خورد که آن زیان اوست و یا خود را از جایی اندازد او را هی کنند و بانگ بر زنند اگر آن مقدار کژ روی نبودی آن بانگ بر زدن بروی نبودی 2 اکنون نبی و ولی اگرچه معصومند معصومتر از بچۀ شیرخواره نباشند تا از هر کسی چند رنجها دیدند و چه بلاها کشیدند شما چه گمان میبرید که در بی ادبی شما را ادب نکنند خر آنگاه لت خورد که کژ رود یعنی ادب از بهر بی ادبست نه از بهر با ادب، ابو بکر گفت رضی الله عنه که استقامت برایمانست یعنی هرجا که تصدیق دل کامل آمد همه فرعها حاصل آمد زیرا که قدم آنجا باشد که دل باشد، گفتند پس انبیا را علیهم السّلام رنج چرا بود گفتم که رنج انبیا را چو تازیانۀ بود که ایشانرا بر آن خطّ مستقیم داشتندی تا بدان رنج بولایت

p.208
خود رسند و بشهر خود روند و زَلّت ایشان کمال عبادت ما بود پس دیه ما را نام زد جای دیگر است و شهر درجات ایشان [جایی دیگر اگرچه آن زَلّت بر راه] دیه ماراست آید اما بر راه شهرستان ایشان راست نیاید تا کس را بی فرمانی و کاهلی نباشد بانگ نهیب ترسانیدن نباشد اگرچه جماد باشد آخر بی فرمانی عاقل اولی باشد که موجب تهدید گردد، اکنون خود را گفتم که تو دایم دربندگی الله حلقه در گوش باش یعنی در پایگاه جهان و زمین بوس می باش چون خداوند از جوارح منزّه است باری خاک در و خاک پاش را می بوسم.

بیت
چون می نرسم که زلف مشکین بویم باری بزبان حدیث او می گویم

باز گفتم سریر و کرسی الله دلست و سریر تخت است از آنک فرمانها از تخت دل بجوارح می رسد چشم را و دست و پای را متصرّف از آنجا تصرّف می کند یعنی که از دل، و هر دلی بالله با زاری دارد حُسن السریرة حسن خدمت آمد از آنک کسی حال تخم آنگاه داند که برگ و میوه او ببیند اکنون بنگر که از ساق دست چون سنبل تو انعام و ادب بیرون می آید و یا خار بدرگ می آید تا معلوم شود که تخم چیست وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوْا جَنَّةً وَحَرِیْراً b باز قوم را گفتم که شما بهر آسیبی و بهر رنجی از قرارگاه می رمید 3 و می روید 4 و در رنجها صبر نمی کنید تا ناتراشیده می مانید 5 و آنگاه بکدام درگاه و کدام کار می روید 6 که آسیب تراش آن بشما نمی رسد حاصل چرخ‌گر و درودگر که سکنه 7 بر چوب می نهد و تیشه می زند معنیش آن نیست که چوب را تلف می کند معنیش آن است که کژی و درشتی از وی دور می کند تا چون حریر شود و اهل شود مر کاری را ای مؤمنان و ای مریدان بلیّات با ایمان و خیرات همچو آن سکنه 7 وتیشه است شما صبر کنید 8 و مگریزید 9 تا هموار و نیکوتر شوید 10 مردی روستایی بی ادب از پایۀ کوه قدم در شهر نهاد موی بینی‌اش دراز شده و سر و

p.209
رویش 11 ناشسته و چاکها از پوستینش در آویخته و چارقش دریده و عزم درگاهی کرد تا در آنجا قرار یابد چون از سر کوی در‌آید گویند هم از آنجا هم از آنجا یعنی که پیش ما اگر عزم قرار آن درگاه دارد و می خواهد که آنجا راه یابد گرد خود بر آید که این چه حالست و چه شکلست که مرا آنجا راه نیست پارۀ شکل را بگرداند آنگاه باز آید باز اگر ردّش کنند لفظ را بدل کند باز آید چندانک از حال بحال می گردد تراشیده می شود و از وی چیزی نمی ماند تا چنان شود که بخوانندش و راهش دهند تو نیز روستایی وار از کوه عدم بر‌آمدی و عزم درگاه حضرتی داری که قرار یابی چو ناشسته رویی و پریشان آسیب 12 تکالیف می آید و ترا رد می کند که روی بشوی و استنجا بکن و با مرحمت شو و خدمت کار شو و لفظ آشنا بیاموز و امین شو و خیانت و دروغ و تعدّی ببیع و شری بدل کن و هر چیزی را بوضع وی نهادن گیر تا قربت فِیْ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ c بیابی و نیز ازین آیت [آن فهم می آید] که دیگرانرا چون بآسایش و صحّت [تن] می بینید [شما]13 دل شکسته می شوید که ما در کار خیر توفیقی نمی بینیم و بظاهر شکستگی درستی می بینم نی 14 تو با این شکستگی صبر می کن تا بنغزی نزدیکتر می شوی و اگرچه نغز نشوی بدینقدر که تو از آخرت بترسی و دیگری نترسد این را نعمت کامل دان و این نماز شکسته بسته که [تو] بیاری و دیگری نیارد این را دولت کامل دان و تو دروغ نگویی و دیگری دروغ گوید این را عزّی دان اگرچه صبر درشتست ولیکن ازین درشتی نرمی بدید آرند چون حریر از درشت نرم می بافند وَ جَزَاهُمْ بِمٰا صَبَرُوْا جَنَّةً وَ حَریراً یعنی جزا بصبر است تو صبر کن که اوّل درشتی است آنگاه نرمی است که دمادم وی میرسد باش تا صبر غلیظ ترا چو بشکنند ببینی که چگونه حریر آسایش از بهر تو از وی پدید آرند (والله اعلم).

pp. 207 - 209
a . [قرآن کریم،] سورۀ ۴۱، آیه ۳۰ ۱ _ ص: کرده‌ایت. ۲ _ ن: ننمودی. b . قرآن کریم، سورۀ ۷۶، آیه ۱۲. ۳ _ ص: می رمیت. ۴ _ ص: و می رویت. ۵ _ ص: مانیت. ۶ _ ص: می رویت. ۷ _ ن: شکنه. ۸ _ ص: کنیت. ۹ _ ص: و مکریزیت. ۱۰ _ ص: شویت. ۱۱ _ ص: ریش. ۱۲ _ ص: در هر دو نسخه: آسیبی. c . قرآن کریم، سورۀ ۵۴، آیه ۵۵. ۱۳ _ ص: ندارد. ۱۴ _ ص: می بینیم پس از هر دو جهان نی.