وَجَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیراً a شعیب را گفتم که بمسجد رو که من مشوّش می شوم باز بدل آمد که مبادا بیازارد و برود گفتم ایشانرا که بهر آسیبی و زخمی از قرارگاه خود برمید و بروید تا تراشیده 1 مانید و آنگاه کدام درگاه و کدام کار را روید که آسیب تراش و زحمت بشما نه آید حاصل چرخگر و درودگر که سکنه برنهد معنیش آن نیست که چوب را خله می کنم و یا تلف می کنم معنیش آنست که کژی و یغری و درشتی از وی دور کنم تا چون حریر شود و اهل شود مر کاری را ای مؤمنان بلیّات با ایمان و خیرات همچون آن سکنه و تیشه است صبر کنید و مگریزید تا هموار و نیکو شوید، مردی غرجه از کوهستان پایۀ قدم در شهر نهاد و عزم درگاهی کرد تا قرار یابد موی بینی دراز شده و سرو ریش ناشسته و چاکها از پوستین در آویخته و چارق دریده از سر کوی در آید گویند هم از آنجا اگر عزم قرار آنجا دارد گرد خود بر آید که آخر این چه بود و چه شکلست که مرا آنجا راه نیست و مرا باز می دارند پارۀ شکل بگرداند باز آید چون ردّش کنند لفظ [و] عبارت بدل کند و باز آید باز چون سخنی گوید استماع کنند همان موضع قرار گیرد باز دگر بار بیاید سر در خانه کند دورش کنند بار دیگر بیاید بموضع پیشین قرار گیرد و چون بخوانندش پیشتر آید باز دگر بار نرود تا نخوانندش تراشیدۀ یک مقام شدی تراشیدۀ همه جایها نشدی و منه قَالَ عَلَیْهِ الصَّلٰوةٌ وَالسّلامُ لَوْکُنْتُ مُتَّخِذاً خَلیلاً لاتَّخَذْتُ اَبٰابَکْرٍ خلیلاً باز اگر بدرگهی دیگر روی بار دیگرت تراشند تا از تو چیزی نماند غرجه وار از کوه عدم عزم قرار حضرتی داری که کُلُّ مَوْلُودٍ یُوْلَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ ناشسته روی و پریشان آسیب تکالیف می آید و ترا رد می کند که روی بشوی که اِذا قُمْتُمْ اِلَی الصَّلٰوةِ فَاغْسِلُوْا وُجُوهَکُمْ b و استنجا بکن و با مرحمت شو و خدمتکار، لفظ ثنا بیاموز، امین شو، خیانت و دروغ و تعدّی ببیع و شری بدل کن