(version 2β)

Ma'arif

p.261
فصل ۱۶۵

الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ اِیْمَاناً وَقَالُوْا حَسْبُنَا الله وَنِعْمَ الْوَکِیْلُ a ای نعم المو کول الیه الاخرة بازرگان بددل سودی نکند از آنچ بترسد دران افتد دلیر باید اگرچه ده باره بشکند عاقبت بر‌خیزد دزد شیطان چو کاروانی را بددل بیند زودتر کاروان زند این چنین ترس ترسان که

p.262
این دین نفیس را می بری مبر بیک هَی پیش دزداندازی معشوقۀ تو آن کاری باشد که در کلّ احوال او را مقدّم داری زمانیت که مسلّم نشود بچیزی دیگر پردازی باز چون فرصت یابی زود بازروی، عشق دین با محافظت بچگان راست نه آید هرچه با او راست آید در گنجد و هرچه نی از میانه برود، ترس در دو مقام باشد یکی آنکه آن چیزی که من روی بوی دارم معشوقی و مطلوبی را شاید یا نی چیزی هست یا نی اگر در میان هست و نیست باشی تو نیز مرد هست و نیست باشی، کسی که از وجهی هست و از وجهی نی چه مزه یابد و دوم ترس آنکه بدین هست رسم یا نرسم خوف باید که نباشد از آنک ممکن بود رسیدن اگرچه احتمال نارسیدن دارد اگر نظر تو بهستی پیوندد که محال نباشد حصول حال خوش تو از وی که هرگز نظر را بمحال میل نباشد نظر چوچاوشان پیش می رود که راه گشاده است و چو امکان رسیدن ببود تأخیر و کاهلی کردن در رفتن بچه سبب خواه رسی و خواه نرسی از آنک هستِ تو همه اینست که روی بوی داری دگرها همه نیست تست پس اکر از بهر احتمال نیست خود قدم نگذاری دانی که از بهر نفس قدم نگذاری پس اگر اینجای نخواهی ماندن بهیچ طرفی میلی نخواهد بودن، این طبلۀ کالبد و این انبان پر شَبۀ تن را چه پیش نهادۀ چشم از بهر آن باشد تا بطرفی اندازی و جمالی بینی قدم از بهر آن باشد تا رهی پویی و دست از بهر آن باشد تا بگوشۀ در زنی چون چنین نخواهی بودن بینایی هیچ مبین روندۀ هیچ مرو و شنوندۀ هیچ مشنو صُمُّ بُکُمٌ عُمیٌ فَهمُ لَاَ یَعْقِلُونَ b و اگر نه تقریب دیگر چون هستی معیّنت نخواهد بودن این حواس درین کالبد تو چه خواهد کردن و چه فایده باشد دروی خداوند عزّ و جلّ ازین محبّت خبر داد دران وقتی که رسول را علیه السّلام شکست افتاد بحرب اُحُد ابو سفیان خواست تا بار دیگر حمله آرد، صحابه جلادتی نمودند و با آن جراحتها پیش باز رفتند، ابو سفیان پدر معاویه پای کم آورد و عده نهادند سال دیگر جنگ بدر صغری چون سال دیگر شد بیرون آمدند بنزدیکی مکّه بمجنّه و می ترسیدند نعیم بن مسعود
p.263
اشجعی را گفت برو و قوم محمّد را بترسان تا خلاف وعده ازیشان بود صحابه نترسیدند بیامدند مشرکان باز رفته بودند ایشان دران بازار خرید و فروخت کردند و با مقصود کلی باز‌گشتند (والله اعلم).

pp. 261 - 262
a . [قرآن کریم،] سورۀ ۳، آیۀ ۱۷۳. b . قرآن کریم، سورۀ ۲، آیۀ ۱۷۱.