(version 2β)

Ma'arif

p.275
فصل ۱۷۵

من سر رشته گم کرده بودم همین یافتم خود را که عاجزم هر بندی و هر شکالی و هر تردّدی که پیش می آید می گویم ای الله من عاجزم تو دانی تو کنی هرچه کنی. تا اعوذ آغاز کردم یعنی هر اندیشۀ چو شیطانست از خود محو کنم بالله چون در معنی من فریاد می کنم بالله نظر کردم که من کدامم تا اسناد فریاد بوی کنم من های بسیار دیدم بر تفاوت که یکی بیکی نمی ماند که در کالبد من هست می کند یکی بی خبری و یکی با خبری و یکی تردّد و یکی گشاد، من نمی دانم که ازین منها من کدامم ای الله یکی منم را معیّن کن تا اسناد فریاد بوی کنم بتو، این بدان باز

p.276
می گردد که جزو لایتجزّیٰ را وجود نیست که چون من را پاره کردم اجزای بی نهایت شد و هر یکی من شد و منی هر یک بتعارض متساقط شد گفتم بیا تا تعظیم الله را باشم و هر نفسی را چون نفس باز پس دانم همان انگارم که فرزندان یتیم شدند و اجزایم گرد جهان پراکنده شد و مرگ درآمد و گناه بسیار دارم بگویم بحضرت الله که چنین است که با من بیچاره هرچه خواهی کن و در صفات الله نظر می کردم نخست گلزارها و از پی آن خارهای قهر و از پی آن دشنهای آتش از آنک او را هم قهرست و هم لطف الّا آنک رحمت مقدّم است. سَبَقَتْ رَحْمِتِیْ عَلٰی غَصَبِیْ. اکنون آدمی دو کوی [دارد] یکی هوای چون هاویه که چیزها در وی خاکستر شود و ناچیز و یکی چاه جهنّم که پیوسته تابش آن آتش بروی می زند پیوسته دو شاخ پیش دل وی نهاده‌اند یکی شاخ ریحان راحت و یکی شاخ رنج تا اگر تعریف کنند عالم سعادت و عالم شقاوت را بدین دو شاخ و بدین دو نشان بشناسی و اگر باد راحتی وزان شود بدانی که از بستان عالم غیب وزان شده است و اگر دود رنجی بیابی بدانی که از مطبخ غمی آید. کَلَّا لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ a. عقوبت اعدا در خور درگاه بود چون درگاه بلندتر بود عقوبت اعدای او بعقوبت اعدای دیگران نماند و بیان آن باشد که کسی 1 الله را زن و فرزند و پیوند نباشد. لو یلد ولم یولد. کسی که مرا پیوند و ناسزا گوید عقوبت 2 ازین وجه باشد در گه دل چنان باید که دبو آنجا رسد سر بنهد مرغ آنجا برسد پر بنهد آن چنان کسی دلیر باشد. اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الشَّجاَعَةَ. و حضرت رسول علیه [السّلام] دلیرترین خلایق بود. قَالَ عَلِیْهِ السَّلامُ اَنَا اشْجَعُ النْاسِ. و بشجاعت و مردی خود عالمیان را مسخّر کرد و ارشاد نمود (والله اعلم).

p. 276
a . قرآن کریم، سورۀ ۱۰۴، آیۀ ۴. ۱ _ ظ: لفظ « کسی » زائد می نماید. ۲ _ اصل: و عقوبت.