p.285
فصل ۱۸۲
مَا یَکُوْنُ مِن نَجْوىٰ ثَلٰثَةٍ اِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ اِلّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا ادْنيٰ مِنْ ذٰلکَ وَلَا اَکْثَرُ اِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوْا a معنیش آنست که جمعیّت را اثرست که در وقت آنک جمع باشند الله باندازه آن با ایشان باشد. اگر در تباهی جمع شوند معیّت با ایشان از روی اضلال بود و هر چند جمع بیش باشند معیّت و نصرت من از روی اضلال با ایشان بیش باشد و هر چند کم باشند معیّت من با ایشان کم باشد و اگر از برای نغزی جمع باشند معیّت من با ایشان بیش باشد از روی هدایت
|
p.286
و در چیزی با چون و چگونه چون با یکدیگر باشند لاجرم معیّت چگونگی باشد و چون بیچون و بیچگونه با چیزی باشد آن معیّت بی چون و بی چگونه باشد همه خلقان چون سگانی را مانند که پوزها در هوا کردهاند درین جهان جمع شده و بوی می کنند هر چیزی را و ببوی آهسته آهسته می روند آخر تا چیزی نباشد چندین بوینده و چندین طالب جمع نشود هر انبانِ کاری و کندوُریِ شغلی را و هر متاعی را از زن و فرزند می درانند بامید آن بوی چون چیزی نمی یابند در آن کار کُند میشوند اکنون چند عاقل می باید که جمع شوند و تجسّس آن می کنند تا آن بوی از کجا یابند تا برسند بموضعی که آن بوی بیشتر آید کالبدها چون غارها و سنگلاخها را مانند چون آرامیده باشند معانی غیبی چون پریان و یا چون عروسان خوب روی با شرم بیرون می آیند پاره پاره الیٰ مالا بیناهیٰ هرگز عجایب آنرا پایان نباشد و اعداد بی شمار باشد. واگر کسی ناهموار باشد همه باز در آن سوراخها در گریزند و بی هیچ حسّی ایشان را در نتوان یافت یارب چه شاهی عزیزست این خاک که چندین عروسان را می آرایند مادر و پدر و بنزد وی می فرستند تا در وی عفج می شوند و می پوسند. همچنانک حقایق خلقان و عقول و دریافت ایشان بفعل الله هست می شوند چون با الله باشی با همه خلق بوده باشی و دل ایشان را با تو نرم و رحیم کند نیز سرما و گرما و بلا چون شیر و گرگ و پلنگند از در گهی بیرون می آیند چون بالله باشی دل سرما را با تو گرم کند و دل گرما را با تو خنک کند اکنون چون همه پاکیها و عجایب از الله است سبحانی الله چیزی دیگر باشد و پاکی وی نوعی دیگر که فکر چگونگی در وی خیره شود و پاکی الله چنان باشد که در کیفیّت و اندازۀ چگونگی نه آید. و همچنین صفت رحمتش نوع دیگر و جمالش نوع دیگر بلک مخلوقاتی که در پردۀ غیب دارد صد هزار گوناگونست از جمالها و نورها و شهوتها و معقولیها که هرگز بدین معقولات و محسوسات نماند بلک صد هزار حسهاست و صد هزار عقلهاست و عملهاست و شهوتهاست که هرگز بدین حس و بدین عقل و بدین صورت و این شکلها نماند (والله اعلم).
|
p. 285
a
. قرآن کریم، سورۀ ۵۸، آیۀ ۷.
|