جَنّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهٰا یُحَلَّوْنَ فِیهٰا مِنْ اَسٰاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُوْءلُؤًا وَ لِبٰٰاسُهُمْ فِیهٰا حَرِیْرٌ a مسافر یا سفر تواند کردن یا مشّاطگی تن خود
(version 2β) |
جَنّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهٰا یُحَلَّوْنَ فِیهٰا مِنْ اَسٰاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُوْءلُؤًا وَ لِبٰٰاسُهُمْ فِیهٰا حَرِیْرٌ a مسافر یا سفر تواند کردن یا مشّاطگی تن خود | |||||
بعد از مردن و خاک شدن راحت از کجا بود از آنجا بود که عصای موسی هزار چندان عصاها را فرو خورد باز همچنان عصا شد که در وی هیچ زیاده نشد اگر این سخن نه بر خلاف طبع بودی چندین معجزه نفر ستادندی مُتّکِئِنْنَ فِیهٰا عَلیٰ الْاَرٰائِکِ c اینجا تکیه و مقام مساز که تکیه جای دیگر است و ذْلِّلَتْ قُطُوْفُهٰا تَذْ لِیلًا c همچنانک جمادات و اشجار و انهار و اثمار درین عالم بفرمان اللهاند تا بفرمان او بر می آیند و بفرمان او می افتند و آب بفرمان او می رود الله جمادات بهشت را همچنان بفرمان بهشتی کند آب و باد و سقف همه جمادات اگر چه بدیگران لایعقلند ولیکن بفرمان الله بعقلند از آنک همه موجودات چاکر و عارف الله اند هر که عارف الله آمد ایشان همه با آنکس آشنا شوند بدل می آمد که تا کی مرا کشتگی 2 باشد و عزم باشد از کار بکار و از شغل بشغل، الله الهام داد که هرگز تو غربت نکردۀ و از شغل بشغل نرفتۀ هماره با ما بودۀ و آموخته با کار ما بودۀ، دوست خود را فراموش مکن و قرارگاه اصلی را مگذار آنگاه که نیست بودی در علم و حکم و تقدیر ما فراموش نبودی مگر اَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ d همان وجود ما را که در حکم و تقدیر وی بود خطاب می کرد و در وقت جمادیّت در سرّا و ضرّا بفعل من بودی و بعد از آنک خاک خواهی شد همچنین باشد اکنون ای الله چون هماره با توام و در کار توام با من نحس پیوسته و رنج دایم از چیست الله فرمود که مَنْ رَضِی فَلَهُ الرِّضٰا وَ مَنْ سَخِطَ فَلَهُ السَّخَطُ. هر کرا کار ماش خوش آید هماره در بهشت بود باندازۀ آنک او را خوش آید و هر کرا از کار ما ناخوش آید هماره در دوزخ بود باندازۀ آنک او را ناخوش آید (والله اعلم). | |||||
|