(version 2β)

Ma'arif

p.293
فصل ۱۸۷

تَبٰارَکَ الَّذِیْ جَعَلَ في السَّمٰاءِ بُرُوْجاً a اندر این کبودی آسمان نگاه کن که چند روشن است و چند کبود تا بدانی که این خانه‌ایست که مصیبتش

p.294
زیاده از شادی بودنی نی ظاهر کبودی دارد و باطن پر نور بود، صوفیان استدلال بوی گرفتند که جامۀ سوک در پوشیم تا ظاهر ما بی رعونت بود که ما را با کار کاری نیست و همه غمها نصیب ماست آدمی چون نظر بگناه خود کند همچون آفتاب گرفته است بتصرّع و زاری در‌باید آمدن اذٰا رَأَیْتُمُ مِثْلَ هذِهِ الْافْزٰاعِ فَافْزَعُوْا اِلیَ اللهِ و استغفار باید کردن و چون بنده بفضل الله نگرد چون ماه شب چهارده است و چون در محو آید چون طبق ریخته از نور است چون طبق ماه ریخته شود باز گرد کنیم و در آن طبق کنیم اگر نور بریزد و عرض و جوهر از جسم و قالب تو بریزد نتوانیم که این قالب ترا پر نور گردانیم چون بلا درین عالم سبب نعمت آن جهانیست و نعمت این جهانی سبب بلای آن جهانیست این دار ابتلا از بهر آنست که بلا درین عالم چون پتکی است که گوهر آشکارا می کند تا آهن چند روز در دکان آهنگر ریاضت نیابد گوهر بر صفحۀ وی ظاهر نشود و با قیمت نگردد، مؤمن را این جهان دکان آهنگرانست تا چند روز دانه در حبس زمین انده و غم بر وی مستولی نشود و از حال بحال نگردد از عوض آن پوست قد صنوبر ندهیم او را و از عوض آن مغز ثمر برسر شجر ندهیم او را، بلای جماد را ضایع نمی کنیم بلای آدمی مختار را چگونه ضایع کنیم، ای آدمی ترا از آسمان بزمین آورده‌ام اجزای تو قطرات آسمانست و مدد زحل و مشتری چنانک باران بر طینت آدم باریدند ترا از اثر باران و هوا و نحس و سعد انجم و رنگ شمس و قمر آوردند چو از آسمان آمدۀ چه عجب که ترا با آسمان باز برند چادر زربفت آفتاب را بطرفة العینی بزیر اقدام خاکیان می بگسترانند چه عجب اگر تخت بهشتی را پست کنند تا بهشتی بروی نشیند، اکنون باز بر در هر عالمی از عالمها بلاییست تا دران بلا نیایی در آن عالم نیایی چنانک از عالم جمادی بنمایی آیی حبس و دفن زمین باید و باز چون بعالم حیوانی آیی پاره پاره شدن بدندانهای حیوان و مستحیل شدن باید و چون بعالم آدمیّت آیی رنج حبس رحم باید و چون جمال جهان خواهی تا ببینی رنج ضیق مخرج و گریستن و رنج نازکی طفلی باید و چون در عالم غیب می زنی رنجهای
p.295
عقلیات و فطام از حطام دنیا تحمّل باید تا عالم بهشت را مشاهده کنی تا نخست از عالمی فانی نشوی بعالمی دیگر در نیایی تا از عالم بشریّت خراب نشوی بعالم دیدن الله در نیایی اُذْ کُرُوْا نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ b. از سر تا پای تو مسافران نعمت آمده‌اند و بر تو نشسته‌اند هر ذرۀ چه ریاضتها و سفرها کرده است. اُذ کُرُوْا نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ. چندین جان کنده‌اند تا بمنصب آدمیّت برسیده‌اند و چون اِخْوٰانًا عَلیٰ سُرُرٍ مُتَقٰابِلِینَ c بنشسته‌اند تا آدمیان سفرها نکنند و ریاضتها و بلاها نکشند بمنصب آدمیّت کجا رسند اکنون با این مسافران مرتاض بنشین در مشاهدۀ دوست که سمیع و بصیر است بتو، راح موانست نوش می کنید و ثنا و ذکر می گویید. درستِ زر اگر آب شود نه که باطل و خراب می شود بلکه چون زر آب می شود همسایۀ نقش قرآن می شود اگر آدمی آب می شود ز شرم و خجلت گناه و هر روز گداخته می شود برفتن عمر اگر چه زر آب می شود بر صحیفۀ کتاب ابرار و سَفره که ملایکه‌اند نبشته میشود (والله اعلم).

pp. 293 - 295
a . [قرآن کریم،] سورۀ ۲۵، آیۀ۶۱. b . قرآن کریم، سورۀ ۲، آیۀ ۲۳۱. c . سورۀ ۱۵، آیۀ ۴۷.