(version 2β)

Ma'arif

p.303
فصل ۱۹۲

نخست آدم که سر از خاک برزد بی مجالست اصحابْ درس اهل سماوات و پریان گفت و مطالعۀ سعد و نحس کواکب کرد وَ عَلَّمَّ آدمَ الْاَسْمَاءَ کُلَّهَا a تا پری و فرشته را حقیقت وی معلوم شود، ابراهیم بی پدر و مادر در کوه مانده بود چون بیرون آمد پدر را تعلیم کرد و دفترهای نجوم ایشان را بیکسو نهادن گرفت و آب بر روی چهار طبع ریخت و در آتش رفت و بنشست، موسی بی پدر و مادر غریب و راعی غنم بنزد سَحره آمد که دیوان و شما بر کار نیستید، عیسی علیه السّلام بی پدر انجیل آورد که چهار طبع را بشویید که جالینوس و فیلسوف بر کاری نیستند من نابینای مادرزاد را بینا کنم و مرده را زنده کنم و گل را مرغ کنم بی دارویی و معالجتی، محمّد امّی صلّی الله علیه و سلّم از توریت و انجیل و کتب پیشین و فصاحت و بلاغت مرادیب رفتگان را آموختن گرفت تا روشنی راه عالم غیب نیک مقرّر بود، محمود عبد الرّزاق گفت که سه شبست که دعا می کنم تا رسول را علیه السّلام بخواب بینم هر سه شب مولانا بهاء الدین ولد را بخواب بدیدم و عبد‌الله هندی گفت که سلطان وخش و همه غلامان و لشگرش علمهای بزر پوشیده بودند و مولانا بهاء الدین ولد بر تخت نشسته بودی ایشان می آمدندی و آب پای وی را بر می داشتندی و در روی خود می مالیدندی و ایشانرا کسی می گفت از غیبیان که بروید در امان وی باشید و نیز خواهر ترکناز گفت

p.304
که مصطفی را علیه السّلام در بیداری بدیدم و اگر خواهم بهشت و حَوْرا و عینا را بچشم سر می بینم و اگر خواهم دوزخ را با همه ماران می بینم تا بدانی که تصدیق و اعتقاد به از صد هزار معرفتست و همین حواس را که درین محسوس داد همین حواس را دردیدۀ غیب هم تواند داد (والله اعلم).

p. 303
a . قرآن کریم، سورۀ ۲، آیۀ ۳۱.